فرهنگ اسم ها

علی پارسا

علی پاشا

علی پویا

علی کیا

علی یار

<hr> برابر پارسی : فراسو، بالا، دست بالا

برابر پارسی : فراسو، بالا، دست بالا

علیا

علیتا

علیراد

علیرام

علیسان

علیم

علیم ا

علیمه

علینقی

علیهان

عما

<hr> مترادف عماد : پالار، رکن، ستون، تکیه گاه، متکا

مترادف عماد : پالار، رکن، ستون، تکیه گاه، متکا

عماد

عماد رضا

عمادالدین

عمادالملک

عمادحسین

عمادرضا

عمادعلی

عمادمحمد

عمار

عمانوئیل

<hr> مترادف عمر : حیات، روزگار، زندگی، زندگانی، زاد، سن <hr> برابر پارسی : زندگانی، زندگی، زیوِش، سال

مترادف عمر : حیات، روزگار، زندگی، زندگانی، زاد، سن برابر پارسی : زندگانی، زندگی، زیوِش، سال

عمر

<hr> مترادف عمران : آبادانی، آبادسازی، آبادی، توسعه، رونق، عمارت <hr> متضاد عمران : خرابی <hr> برابر پارسی : آبادانی، آبادی، سازندگی

مترادف عمران : آبادانی، آبادسازی، آبادی، توسعه، رونق، عمارت متضاد عمران : خرابی برابر پارسی : آبادانی، آبادی، سازندگی

عمران

عمرو

<hr> مترادف عمید : پیشوا، رئیس، سردسته، سرور، مهتر، نقیب

مترادف عمید : پیشوا، رئیس، سردسته، سرور، مهتر، نقیب

عمید

عمیدالدین

عمیدمهدی

<hr> برابر پارسی : شی`نه

عناب

<hr> مترادف عنایت : اعتنا، التفات، تفضل، تمایل، توجه، فیض، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، نظر، نگاه <hr> برابر پارسی : مهرورزی، مهربانی، بزرگواری، آگاهی

مترادف عنایت : اعتنا، التفات، تفضل، تمایل، توجه، فیض، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، نظر، نگاه برابر پارسی : مهرورزی، مهربانی، بزرگواری، آگاهی

عنایت

عنایت الله

<hr> مترادف عنبر : عنبربو، گل گندم، فتنه <hr> برابر پارسی : انبر، زغال اخته، شاهبوی

مترادف عنبر : عنبربو، گل گندم، فتنه برابر پارسی : انبر، زغال اخته، شاهبوی

عنبر

عنبربو

<hr> مترادف عندلیب : بلبل، هزار، هزارآوا، هزاردستان <hr> برابر پارسی : بلبل، هزار دستان

مترادف عندلیب : بلبل، هزار، هزارآوا، هزاردستان برابر پارسی : بلبل، هزار دستان

عندلیب

<hr> مترادف عنقا : سیمرغ <hr> برابر پارسی : سیمرغ، مرغ افسانه یی، سئنه

مترادف عنقا : سیمرغ برابر پارسی : سیمرغ، مرغ افسانه یی، سئنه

عنقا

عنیف

عهدیه

<hr> برابر پارسی : مهربانیها، مهربانی، مهر

برابر پارسی : مهربانیها، مهربانی، مهر

عواطف

عیسا

عیسی

عین الدین

عین الزمان

عین الله

<hr> مترادف عینا : بعینه، درست، دقیقاً، شبیه، مثل، نظیر <hr> برابر پارسی : مانند، همانند

مترادف عینا : بعینه، درست، دقیقاً، شبیه، مثل، نظیر برابر پارسی : مانند، همانند

واژه های حرف "ع" - فرهنگ اسم ها