فرهنگ اسم ها

پوریامین

پوشنگ

پولا

<hr> مترادف پولاد : آهن، چدن، فولاد، شمشیر، گرز

مترادف پولاد : آهن، چدن، فولاد، شمشیر، گرز

پولاد

پولادوند

<hr> مترادف پولک : پول خرد، فلس، صحیفه، صفحه

مترادف پولک : پول خرد، فلس، صحیفه، صفحه

پولک

پونا

<hr> مترادف پونه : پودنه، نعناع

مترادف پونه : پودنه، نعناع

پونه

پوپر

پوپه

<hr> مترادف پوپک : شانه بسر، هدهد، بکر، دوشیزه

مترادف پوپک : شانه بسر، هدهد، بکر، دوشیزه

پوپک

پوژن

پویا

پویان

پویراز

پویش

<hr> مترادف پویه : رفتار، دویدن

مترادف پویه : رفتار، دویدن

پویه

پویین

پژال

<hr> مترادف پژمان : افسرده، پژمرده، خسته دل، غمخوار، غمگین، غمناک، نژند، نومید <hr> متضاد پژمان : شادمان

مترادف پژمان : افسرده، پژمرده، خسته دل، غمخوار، غمگین، غمناک، نژند، نومید متضاد پژمان : شادمان

پژمان

پژند

پژهان

<hr> مترادف پژواک : انعکاس، بازتاب، طنین

مترادف پژواک : انعکاس، بازتاب، طنین

پژواک

پژوتن

پژوهان

<hr> مترادف پژوهنده : پژوهشگرجوینده، متتبع، متجسس، محقق، خردمند، دانا، جاسوس، منهی

مترادف پژوهنده : پژوهشگرجوینده، متتبع، متجسس، محقق، خردمند، دانا، جاسوس، منهی

پژوهنده

پگامه

<hr> مترادف پگاه : بامداد، سپیده دم، سحر، صبح، صبحدم، فجر، فلق، زود <hr> متضاد پگاه : دیر

مترادف پگاه : بامداد، سپیده دم، سحر، صبح، صبحدم، فجر، فلق، زود متضاد پگاه : دیر

پگاه

پگاهان

پگین

<hr> مترادف پیام : پیغام، سفارش، مطلب، نبا، یادداشت، الهام، وحی، درود، سلام

مترادف پیام : پیغام، سفارش، مطلب، نبا، یادداشت، الهام، وحی، درود، سلام

پیام

پیام امین

پیداگشسب

پیدرا

پیراسته

پیران

<hr> مترادف پیرایه : آرایش، بزک، حلیه، زینت، زیور، پیرایش

مترادف پیرایه : آرایش، بزک، حلیه، زینت، زیور، پیرایش

پیرایه

پیرداد

پیرمهر

<hr> مترادف پیروز : برنده، چیره، ظافر، غالب، فاتح، فایق، فیروز، فیروزمند، قاهر، قهرمان، کامیاب، متغلب، مستولی، مظفر، منتصر، موفق، خجسته، مبارک، میمون، بهره ور، بهره مند، برخوردار، متمتع <hr> متضاد پیروز : مقهور

مترادف پیروز : برنده، چیره، ظافر، غالب، فاتح، فایق، فیروز، فیروزمند، قاهر، قهرمان، کامیاب، متغلب، مستولی، مظفر، منتصر، موفق، خجسته، مبارک، میمون، بهره ور، بهره مند، برخوردار، متمتع متضاد پیروز : مقهور

پیروز

پیروزان

پیروزدخت

پیروزه

<hr> مترادف پیشرو : پرچمدار، پیشاهنگ، پیشتاز، پیشقدم، پیشگام، زعیم، طلیعه، مقدم

مترادف پیشرو : پرچمدار، پیشاهنگ، پیشتاز، پیشقدم، پیشگام، زعیم، طلیعه، مقدم

واژه های حرف "پ" - فرهنگ اسم ها