واژه نامه بختیاریکا

استراق سمع کردن

استرم

استرکی

استفاده نادرست

استفاده کردن از تکیه گاه پیری

استفاده گر از قدرت جهت رسیدن به منظور خاص

<hr> برابر پارسی : بالاآوردن

برابر پارسی : بالاآوردن

استفراق

استفراق کردن

<hr> مترادف استقامت : استحکام، استواری، ایستادگی، پایداری، پشتکار، ثبات <hr> برابر پارسی : ایستادگی، پایداری، پایمردی

مترادف استقامت : استحکام، استواری، ایستادگی، پایداری، پشتکار، ثبات برابر پارسی : ایستادگی، پایداری، پایمردی

استقامت

استقامت مجدانه

استقامت کافی نکردن

استقامت کردن

استقبال کردن

استم

استمو

استمو تنگه پات نبینا

استمو قرمبه

استنطاق کردن

استه

<hr> مترادف استهزا : تمسخر، ریشخند، سخریه، مسخره، مضحکه، شوخی، طنز، فسوس، لودگی، هزل <hr> برابر پارسی : ریشخند، نیشخند

مترادف استهزا : تمسخر، ریشخند، سخریه، مسخره، مضحکه، شوخی، طنز، فسوس، لودگی، هزل برابر پارسی : ریشخند، نیشخند

استهزا

استو

<hr> مترادف استوار : امین، برقرار، پابرجا، پایدار، ثابت قدم، ثابت، خلل ناپذیر، دایم، درستکار، درست، راسخ، رزین، سخت، سفت، قائم، قایم، قرص، قویم، متقن، متین، محکم، مدام، مستحکم، مستقر، معتمد، مقاوم، منیع، وثیق <hr> متضاد استوار : بی دوام، سست، نااستوار

مترادف استوار : امین، برقرار، پابرجا، پایدار، ثابت قدم، ثابت، خلل ناپذیر، دایم، درستکار، درست، راسخ، رزین، سخت، سفت، قائم، قایم، قرص، قویم، متقن، متین، محکم، مدام، مستحکم، مستقر، معتمد، مقاوم، منیع، وثیق متضاد استوار : بی دوام، سست، نااستوار

استوار

استواری بر رای

استوانهای

استووا

استکاری

استکی

استیدن

<hr> مترادف استیل : سبک، پولاد، فولاد <hr> برابر پارسی : روش

مترادف استیل : سبک، پولاد، فولاد برابر پارسی : روش

استیل

استیم

استین

استینه

استیهستن

اسخدری

<hr> مترادف اسراف : اتلاف، تبذیر، تفریط، گشاده بازی، ولخرجی <hr> متضاد اسراف : اقتصاد <hr> برابر پارسی : ریخت و پاش، بد دستی، فزون خواهی، دور ریختن

مترادف اسراف : اتلاف، تبذیر، تفریط، گشاده بازی، ولخرجی متضاد اسراف : اقتصاد برابر پارسی : ریخت و پاش، بد دستی، فزون خواهی، دور ریختن

اسراف

<hr> برابر پارسی : سپهرآیین

اسفراین

اسفندماه

اسفندیار

اسلحه ساز

اسم دروردن

اسم رمز

اسم زیده

اسماری

اسماعیل وند

<hr> مترادف اسمان : ( آسمان ) سپهر، سما، طارم، عرش، فلک، کرسی، گردون، فضا، هوا <hr> متضاد اسمان : ( آسمان ) زمین

مترادف اسمان : ( آسمان ) سپهر، سما، طارم، عرش، فلک، کرسی، گردون، فضا، هوا متضاد اسمان : ( آسمان ) زمین

اسمان

<hr> مترادف اسمان جل : ( آسمان جل ) آواره، بیچاره، بی خانمان، بی مکنت، خانه بدوش

مترادف اسمان جل : ( آسمان جل ) آواره، بیچاره، بی خانمان، بی مکنت، خانه بدوش

واژه های حرف "ا" - واژه نامه بختیاریکا