واژه نامه بختیاریکا

دمری

<hr> مترادف دمغ : بور، سرخورده، گرفته، مچل <hr> متضاد دمغ : شنگول

مترادف دمغ : بور، سرخورده، گرفته، مچل متضاد دمغ : شنگول

<hr> مترادف دمل : آبسه، آماس، باد، ورم <hr> برابر پارسی : آبسه، آماسه، کورک

مترادف دمل : آبسه، آماس، باد، ورم برابر پارسی : آبسه، آماسه، کورک

<hr> مترادف دمه : دم، لبه، دم آهنگری، بخار، حرارت، گرما، گرمی

مترادف دمه : دم، لبه، دم آهنگری، بخار، حرارت، گرما، گرمی

<hr> مترادف دمپایی : پاچپله، پای افزار، کفش، نعلین

مترادف دمپایی : پاچپله، پای افزار، کفش، نعلین

<hr> مترادف دمیدن : برآمدن، سرزدن، طلوع، وزیدن، رستن، روییدن، باد کردن، فوت کردن

مترادف دمیدن : برآمدن، سرزدن، طلوع، وزیدن، رستن، روییدن، باد کردن، فوت کردن

<hr> مترادف دنبال : پشت، پی، تعاقب، دم، ظهر، عقب، قفا، متعاقب، واپس <hr> متضاد دنبال : پیش

مترادف دنبال : پشت، پی، تعاقب، دم، ظهر، عقب، قفا، متعاقب، واپس متضاد دنبال : پیش

<hr> مترادف دنباله : ادامه، امتداد، عقب، عقبه، مانده

مترادف دنباله : ادامه، امتداد، عقب، عقبه، مانده

<hr> مترادف دنج : آرام، خلوت، خلوتکده، خلوتگاه، دورافتاده، ساکت

مترادف دنج : آرام، خلوت، خلوتکده، خلوتگاه، دورافتاده، ساکت