صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "ه" - واژه نامه بختیاریکا
همزن
همسا
همسا بهری
همسان
همسان ورز داده نشده
همسایه
همسایه خوب نبودن
همسفر
همشت
همقزر
همنشین
همنشینی همراه با مراقبت
همه داشتن
همه دنگه
همه دوز
همه کس خو
همه کش
همهمه
همهو
همهچی دو
همو
هموار
همپا
همچنان
همچنو
همچه کمچه
همکار
همکاری در موسم شخم
همکاری نکردن
همگانی
همگل
همگن
همگی
همی
همیاری
همیشه نوکر
همیشگی
همین
همیو
هن
هن هن و نفس نفس در هنگام کار
هنار هنار
هناری
هندا
هندبا
هنده زاری
هنده هریک
هندوانه
بیشتر