صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "پ" - واژه نامه بختیاریکا
پخار
پخت
پخت کردن
پختار
پختن
پختن غذا
پخته شدن
پخش
پخش شدن
پخش و پلا
پخش کردن
پخش کننده
پخل
پخم
پخو
پدر
پدر بزرگ
پدر بزرگ غیرخونی
پدر همسر
پدو
پدیدار شدن مشکل بزرگ
پذیرایی
پذیرفتــه شــده
پذیرفتن
پر
پر ادعا شدن
پر استقامت
پر انرژی
پر بالی کردن
پر به سر
پر تحرک
پر ترشک
پر ترک
پر تکانیده
پر حرارت
پر خر منجا خوس
پر دراوردن
پر دهان
پر دو دست
پر رنگ و خالص
پر زحمت
پر زیدن
پر سرعت
پر سفر
پر شال
پر شالی
پر مرگ
پر نشده
بیشتر