واژه نامه بختیاریکا

چمبه نشین

چمت

چمتر

چمتس من او

چمته

چمته دو

<hr> مترادف چمدان : جامه دان، کیف بزرگ

مترادف چمدان : جامه دان، کیف بزرگ

چمدان

چمراست

<hr> مترادف چمن : جوله، سبزه، سبزه زار، فریز، قلیب، مرغزار

مترادف چمن : جوله، سبزه، سبزه زار، فریز، قلیب، مرغزار

چمن

چمنا

چمنیدن

چموقع

چمول

چمچاره

چمچقا

چن

چن تر

چن جین

چن چن

چن چنه

چن چی

چنا

چناسدیدن

<hr> مترادف چنان : مانند، مثل، شبیه، چون، مثل آن، مانند آن، شبیه آن ، آن چنان، آن گونه، آن طور، آن سان ، بدان سان، بدان گونه <hr> متضاد چنان : چنین، این سان

مترادف چنان : مانند، مثل، شبیه، چون، مثل آن، مانند آن، شبیه آن ، آن چنان، آن گونه، آن طور، آن سان ، بدان سان، بدان گونه متضاد چنان : چنین، این سان

چنان

<hr> مترادف چنبره : چنبر، حلقه، دایره

مترادف چنبره : چنبر، حلقه، دایره

چنبره

چنتری

چنج

چنج و نخو

چنجاله

چنجلاکه

چنجه

چنجو

چنجو ورچیدن

<hr> مترادف چند : تاکی، تاچند، تا چه وقت، تعدادی، برابر، مساوی، معادل، اند، اندک، بضع

مترادف چند : تاکی، تاچند، تا چه وقت، تعدادی، برابر، مساوی، معادل، اند، اندک، بضع

چند

چند لحظه

چند و چند

چند و چون

چند چی

چند یک

چندار

چندار اوردن

چنداکه

چندری

<hr> مترادف چندش : گزگزه، لرزش، نفرت، اشمئزاز، انزجار، تنفر

مترادف چندش : گزگزه، لرزش، نفرت، اشمئزاز، انزجار، تنفر

چندش

<hr> مترادف چندی : اندازه، کمیت، مقدار ، برخی، اندکی، تعدادی، کمی، اندی، زمانی، لختی، مدتی، یک چند <hr> متضاد چندی : چونی

مترادف چندی : اندازه، کمیت، مقدار ، برخی، اندکی، تعدادی، کمی، اندی، زمانی، لختی، مدتی، یک چند متضاد چندی : چونی

واژه های حرف "چ" - واژه نامه بختیاریکا