صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "ک" - واژه نامه بختیاریکا
کار نکنات با
کار و بار
کار وا رهون
کار وا سر کار ار
کار ور یکون
کار ونشت
کار کس نکرد
کارا
کاراگاه
کاراگاهی کردن
کارایی نداشتن
کاربر
کارد بوو به گرو بیدن
کارد خردن
کارد زیدن و حین ندروردن
کاردرستی
کاردک
کاردی
کارراه انداز
کارشناسی نشده
کارشو ساخت
کارشکنی
کارمند
کاره
کارهای انجام شده از روی نقشه جهت رسیدن به قصدی
کارهای جزیی انجام دادن
کارهای متعدد نا همسان انجام دادن
کارون
کاروو کش
کارکخدایی
کارکرده
کارکن
کارگر
کارگر جمع اوری زباله
کارگر نبودن
کاری
کاری را شروع کرد
کاری نداشتن
کاری کالی
کاری که تا کنون کسی انجام نداده
کاری که عواقب منفی بدی بدنبال دارد
کازول
کاس
کاسه
کاسه شورو
کاسه پشت
کاسه کولینه او بردن
کاسولک
بیشتر