صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "ک" - واژه نامه بختیاریکا
کند به گی
کند بچه کوو وابیدن
کند ساز نوردن
کند سر گرده
کند نشینا نداشتن
کند و کا
کند و کلوزه
کند و کلوزه سهدن
کند کفتن
کند کند
کند کو
کنداره
کندال
کندزبان
کندل
کندله
کندلو
کندن
کندن از جا
کندن وا باد
کندن پوست بلوط
کندنی
کنده
کنده درخت
کنده شدن
کنده شدن موها بر اثر سوختگی
کندو
کندول
کندوک وستن
کندوکه
کندکار
کنستن
کنش
کنف
کنف کردن
کننده
کنه
کنو
کنون
کنک
کنکلیزه
کنکوس
کنگرپر
کنگی
کنی
کنیدن
که
که ب سری
بیشتر