واژه نامه بختیاریکا

کوهسته

<hr> مترادف کوهنوردی : کوه پیمایی، کوه سپری، کوه گردی

مترادف کوهنوردی : کوه پیمایی، کوه سپری، کوه گردی

کوهنوردی

کوهکن

کوهی

کوو

کوو بی نفس

کوو پهن

کوو پیر

کوو کردن

کووا

کووت

کووده

کوول

کووه

کووه جر کردن

کووک

<hr> مترادف کوپال : عمود، گرز

مترادف کوپال : عمود، گرز

کوپال

کوپر

کوپین

<hr> مترادف کوچ : جابجایی، رحلت، رحیل، سفر، کوج، مهاجرت، نقل مکان، هجرت

مترادف کوچ : جابجایی، رحلت، رحیل، سفر، کوج، مهاجرت، نقل مکان، هجرت

کوچ

کوچ کوچ

کوچر

کوچن

<hr> مترادف کوچنده : راحل، مهاجر

مترادف کوچنده : راحل، مهاجر

کوچنده

<hr> مترادف کوچک : تنگ، محقر، بچه، خرد، خردسال، طفل، صغیر، کم جثه، پست، حقیر، اندک، قلیل، کم حجم <hr> متضاد کوچک : بزرگ، پهن، عریض، فراخ، وسیع

مترادف کوچک : تنگ، محقر، بچه، خرد، خردسال، طفل، صغیر، کم جثه، پست، حقیر، اندک، قلیل، کم حجم متضاد کوچک : بزرگ، پهن، عریض، فراخ، وسیع

کوچک

کوچک شمردن سخن گفتن کسی را گویند

کوچک گوش

کوچیلز

<hr> مترادف کوک : منظم، میزان، بخیه، انتیم، سازگار، روبه راه، روشن، تحریک، خشمگین، عصبی، غضبناک، گنبد، کوکنار، کاهو، آبی، کبود

مترادف کوک : منظم، میزان، بخیه، انتیم، سازگار، روبه راه، روشن، تحریک، خشمگین، عصبی، غضبناک، گنبد، کوکنار، کاهو، آبی، کبود

کوک

کوکر

کوکلم

کوگ

کوگ خوس

کوگ در

کوگ پور

<hr> مترادف کوی : برزن، محله، گذر، معبر

مترادف کوی : برزن، محله، گذر، معبر

کوی

کویار

<hr> مترادف کویر : خشکزار، شوره زار، کلاک، نمکزار، وادی

مترادف کویر : خشکزار، شوره زار، کلاک، نمکزار، وادی

واژه های حرف "ک" - واژه نامه بختیاریکا