صفحه اصلی
اصطلاحات
واژه های حرف "خ" - اصطلاحات
خود یا کسی را ترگل ورگل کردن
خودش می برد خودش می دوزد
خودم کردم که لعنت بر خودم باد
خورشت دل ضعفه
خوش و بش کردن
خوشگلی است و هزار جور دردسر
خوشی زیر دل کسی زدن
خوشی زیر دلش زده
خون به پا شدن
خون خونش را می خوره
خون دل خوردن
خون را خون نمی شویند
خون که نکردم
خونه خالی
خیار شور
خیالی نیست