انگلیسی به انگلیسی

anti cruelty to animals law

anti dazzle

anti defamation league

anti establishment

anti fat injection

anti flea powder

<hr> لباس ضد فشار ثقل علوم نظامى : لباس ضد اثر سرعت ثقل

لباس ضد فشار ثقل علوم نظامى : لباس ضد اثر سرعت ثقل

anti g suit

anti glare

anti hitler coalition

anti icer

<hr> ضد یخ( سیستم) علوم هوایى : ضد یخ

ضد یخ( سیستم) علوم هوایى : ضد یخ

anti icing

anti infective

anti inflammatory

anti inflation

anti jewish approach

anti litter warden

anti lock braking system

<hr> موشک ضد موشک، پاد پرتابه

موشک ضد موشک، پاد پرتابه

anti missile missile

anti passat

anti personnel bomb

anti personnel mine

<hr> (وابسته به چیزی که آلودگی را پیشگیری یا کم یا نابود می کند) پادآلودگر

(وابسته به چیزی که آلودگی را پیشگیری یا کم یا نابود می کند) پادآلودگر

anti pollutant

anti rabies vaccine

anti rust

<hr> ضد یهود، مخالف اقوام سامی مخالف نژادسامی، دشمن بنی اسرائیل، دشمن یهود،ضد یهود،یهود ستیز

ضد یهود، مخالف اقوام سامی مخالف نژادسامی، دشمن بنی اسرائیل، دشمن یهود،ضد یهود،یهود ستیز

anti semite

<hr> ضد یهودی مخالف نژادسامی مقرون بدشمنی بانژادسامی یایهود، دشمن جهودها،ضد یهود،یهود ستیز، وابسته به یهود ستیزی، یهود ستیز روانشناسى : یهود ستیزانه

ضد یهودی مخالف نژادسامی مقرون بدشمنی بانژادسامی یایهود، دشمن جهودها،ضد یهود،یهود ستیز، وابسته به یهود ستیزی، یهود ستیز روانشناسى : یهود ستیزانه

anti semitic

<hr> مخالف با یهودیان ضدیت بانژادسامی، روانشناسى : یهود ستیزى

مخالف با یهودیان ضدیت بانژادسامی، روانشناسى : یهود ستیزى

anti semitism

anti tank bomb

anti tank charge

anti tank guided missiles

anti tank gun

anti tank mine

anti tank missile

anti tank shell

anti tetanus

anti theft

<hr> قوانین ضد انحصار (برای کنترل کارتل ها و تراست ها)

قوانین ضد انحصار (برای کنترل کارتل ها و تراست ها)

anti trust laws

anti zionist

<hr> مخالف سقط جنین عمدی، مخالف بچه اندازی

مخالف سقط جنین عمدی، مخالف بچه اندازی

antiabortion

antiabortionist

antiacid

antiaging

<hr> <b>معنی</b> : ضد هوابرد، ضد حملات هوایی <hr> <b>معانی دیگر</b> : (ارتش) ضد هوایی، پدافند هوایی، اسلحه ضد هوایی، ضدهواپیما

معنی : ضد هوابرد، ضد حملات هوایی معانی دیگر : (ارتش) ضد هوایی، پدافند هوایی، اسلحه ضد هوایی، ضدهواپیما

antiaircraft

<hr> تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوترى یک روش بکارگیرى صافى که باعث ظهور خطها و لبه هاى صاف در محل تصویر صفحه نمایش مى شود، ضد شکستگى، برطرف کردن بدنمایى کامپیوتر : خوشنماسازى

تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوترى یک روش بکارگیرى صافى که باعث ظهور خطها و لبه هاى صاف در محل تصویر صفحه نمایش مى شود، ضد شکستگى، برطرف کردن بدنمایى کامپیوتر : خوشنماسازى

واژه های حرف "a" - انگلیسی به انگلیسی