انگلیسی به انگلیسی

macke

<hr> رودخانه ی مکنزی (در شمال کانادا)

رودخانه ی مکنزی (در شمال کانادا)

mackenzie

<hr> معنی : ماهی خال مخالی، ماهی اسقومری <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی ماکرل (scomber scombrus که شکم سپید و پشت سبز رنگ با نواره های آبی دارد و بومی شمال اقیانوس اطلس می باشد)

معنی : ماهی خال مخالی، ماهی اسقومری معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی ماکرل (scomber scombrus که شکم سپید و پشت سبز رنگ با نواره های آبی دارد و بومی شمال اقیانوس اطلس می باشد)

mackerel

<hr> (هواشناسی) آسمان پیسه (آسمان پوشیده از ابرهای نواره مانند از نوع التوکومولوس و سیروکومولوس)، آسمانی که ابرهای سفید پاره پاره آنراپوشانده باشند، آسمان لکه دار

(هواشناسی) آسمان پیسه (آسمان پوشیده از ابرهای نواره مانند از نوع التوکومولوس و سیروکومولوس)، آسمانی که ابرهای سفید پاره پاره آنراپوشانده باشند، آسمان لکه دار

mackerel sky

<hr> معنی : کت کوتاه و سنگین <hr> معانی دیگر : وابسته به جزیره ی مکینا، ساخته شده از پارچه ی کلفت پشمی، رجوع شود به: mackinaw blanket، پتوی ضخیم، قایق کف پهن چارگوش

معنی : کت کوتاه و سنگین معانی دیگر : وابسته به جزیره ی مکینا، ساخته شده از پارچه ی کلفت پشمی، رجوع شود به: mackinaw blanket، پتوی ضخیم، قایق کف پهن چارگوش

mackinaw

mackinnon

<hr> معنی : پالتوی بارانی، پارچه بارانی <hr> معانی دیگر : پالتو بارانی

معنی : پالتوی بارانی، پارچه بارانی معانی دیگر : پالتو بارانی

mackintosh

<hr> (چاپ)، لکه، محو شدگی، صفحه ی لک دار، لکه یاخطی که دراثر تاشدن کاغد دوتایی چاپ شده باشد، دوتایی چاپ شدن، لک کردن

(چاپ)، لکه، محو شدگی، صفحه ی لک دار، لکه یاخطی که دراثر تاشدن کاغد دوتایی چاپ شده باشد، دوتایی چاپ شدن، لک کردن

mackle

<hr> بلور دوتایی، بلور دوگانه، بلور زوج الماس، ' اندالوزیت ' نرم وشفاف

بلور دوتایی، بلور دوگانه، بلور زوج الماس، ' اندالوزیت ' نرم وشفاف

macle

maclean

macleod

maclura

maclura tinctoria

macmillan

macmillan harold

<hr> لویی مک نیس (شاعر انگلیسی)

لویی مک نیس (شاعر انگلیسی)

macneice

macpherson

macquarie

<hr> معنی : توری ضخیم و ریشه دار <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی) قیطان (که با آن حاشیه ی مبل و کوسن را تزیین می کنند) (macrame lace هـم می گویند)

معنی : توری ضخیم و ریشه دار معانی دیگر : (از ریشه ی عربی) قیطان (که با آن حاشیه ی مبل و کوسن را تزیین می کنند) (macrame lace هـم می گویند)

macrame

<hr> معنی : درشت دستور، رشد زیاد <hr> معانی دیگر : (کامپیوتر) درشت دستور، کلان دستور، پیشوند: دراز مدت، طولانی، بزرگ، مه - [macrocyte] (پیش از واکه: - macr)، دراز، بطور غیر عادی

معنی : درشت دستور، رشد زیاد معانی دیگر : (کامپیوتر) درشت دستور، کلان دستور، پیشوند: دراز مدت، طولانی، بزرگ، مه - [macrocyte] (پیش از واکه: - macr)، دراز، بطور غیر عادی

macro

macro command

macro language

macro statement

macrobiosis

macrobiotic

<hr> معنی : دانش طولانی کردن عمر <hr> معانی دیگر : (با فعل مفرد - علم دراز کردن عمر از راه برنامه ی خوراکی و غیره) دراز زیستی، دانش طولانی کردن عمر از راه رژیم غذایی

معنی : دانش طولانی کردن عمر معانی دیگر : (با فعل مفرد - علم دراز کردن عمر از راه برنامه ی خوراکی و غیره) دراز زیستی، دانش طولانی کردن عمر از راه رژیم غذایی

macrobiotics

macrocarpa

<hr> بزرگ سر، سر گنده، سر دراز

بزرگ سر، سر گنده، سر دراز

macrocephalic

macrocephalous

macrocephalus

<hr> (پزشکی - بزرگی نابهنجار سر) بزرگ سری (دربرابر: کوچک سری microcephally)

(پزشکی - بزرگی نابهنجار سر) بزرگ سری (دربرابر: کوچک سری microcephally)

macrocephaly

<hr> (جغرافی - آب و هوای ناحیه ی بزرگی از زمین) هواشناسی اقلیمی، درشت اقلیم

(جغرافی - آب و هوای ناحیه ی بزرگی از زمین) هواشناسی اقلیمی، درشت اقلیم

macroclimate

<hr> معنی : دنیا، جهان <hr> معانی دیگر : گیتی، عالم، جهان کبیر، مه جهان

معنی : دنیا، جهان معانی دیگر : گیتی، عالم، جهان کبیر، مه جهان

macrocosm

macrocosmic

macrocyclic

<hr> (زیست شناسی) درشت کیسه، کلان کیسه

(زیست شناسی) درشت کیسه، کلان کیسه

macrocyst

<hr> (پزشکی - گویچه ی خون که به طور نابهنجار بزرگ شده است) درشت گویچه، هاگدان بزرگ، لبه هاگ بزرگ گیاه، گلبول قرمزبزرگ

(پزشکی - گویچه ی خون که به طور نابهنجار بزرگ شده است) درشت گویچه، هاگدان بزرگ، لبه هاگ بزرگ گیاه، گلبول قرمزبزرگ

macrocyte

macrocytic

<hr> (جانور شناسی) بزرگ دندان

(جانور شناسی) بزرگ دندان

macrodont

macrodontia

macrodontism

macroeconomic

<hr> (بخشی از اقتصاد که با رابطه ی نیروهای عمده ی بازار و زمینه های عمده ی اقتصادی سر و کار دارد) اقتصاد کلان (در برابر: اقتصاد خرد microeconomics)، روانشناسى : اقتصاد کلان

(بخشی از اقتصاد که با رابطه ی نیروهای عمده ی بازار و زمینه های عمده ی اقتصادی سر و کار دارد) اقتصاد کلان (در برابر: اقتصاد خرد microeconomics)، روانشناسى : اقتصاد کلان

macroeconomics

macroeconomist

macroeconomy

<hr> (زیست شناسی) درشت فرگشت، تکامل درشت

(زیست شناسی) درشت فرگشت، تکامل درشت

macroevolution

<hr> (زیست شناسی) درشت زامه، سلول جنسی ماده بزرگتر، کلان گانه

(زیست شناسی) درشت زامه، سلول جنسی ماده بزرگتر، کلان گانه

macrogamete

<hr> معنی : درشت دستور <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: macro، درشت دستور

معنی : درشت دستور معانی دیگر : رجوع شود به: macro، درشت دستور

واژه های حرف "m" - انگلیسی به انگلیسی