انگلیسی به انگلیسی

radiobiological

radiobiologically

radiobiologist

<hr> پرتو زیست شناسی، رادیوبیولژی، مبحک زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو

پرتو زیست شناسی، رادیوبیولژی، مبحک زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو

radiobiology

<hr> کربن 14، کربن پرتوزا (رجوع شود به: carbon)

کربن 14، کربن پرتوزا (رجوع شود به: carbon)

radiocarbon

radiocast

radiocaster

radiochemical

radiochemically

radiochemist

<hr> پرتو شیمی، یک شاخه از شیمی که با اثرات شیمیایی رادیواکتیوسرو کار دارد

پرتو شیمی، یک شاخه از شیمی که با اثرات شیمیایی رادیواکتیوسرو کار دارد

radiochemistry

<hr> (عنصر رادیو اکتیو که ایزوتوپ ثابت و پایدار ندارد) پرتو ماده

(عنصر رادیو اکتیو که ایزوتوپ ثابت و پایدار ندارد) پرتو ماده

radioelement

<hr> پرتوزاد، ایجاد شده توسط تشعشع، ایجاد شده در اثرتشعشع

پرتوزاد، ایجاد شده توسط تشعشع، ایجاد شده در اثرتشعشع

radiogenic

<hr> معنی : عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول، پیام رادیو تلگرافی، پیام رادیویی، پرتونگاره، عکس رادیویی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: radiograph

معنی : عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول، پیام رادیو تلگرافی، پیام رادیویی، پرتونگاره، عکس رادیویی معانی دیگر : رجوع شود به: radiograph

radiogram

<hr> معنی : پرتونگاره، عکس رادیویی، پوتونگار، پیام رادیوتلگرافی فرستادن <hr> معانی دیگر : عکس (برداشته شده توسط اشعه ی ایکس)، رادیوگراف، radiographic پوتونگار، مخابرات رادیویی

معنی : پرتونگاره، عکس رادیویی، پوتونگار، پیام رادیوتلگرافی فرستادن معانی دیگر : عکس (برداشته شده توسط اشعه ی ایکس)، رادیوگراف، radiographic پوتونگار، مخابرات رادیویی

radiograph

radiographer

<hr> معنی : پوتونگار <hr> معانی دیگر : radiograph پوتونگار، عکس رادیویی، پیام رادیوتلگرافی فرستادن، مخابرات رادیویی

معنی : پوتونگار معانی دیگر : radiograph پوتونگار، عکس رادیویی، پیام رادیوتلگرافی فرستادن، مخابرات رادیویی

radiographic

radiographically

<hr> معنی : پرتونگاری، عکسبرداری رادیو <hr> معانی دیگر : مخبر رادیویی

معنی : پرتونگاری، عکسبرداری رادیو معانی دیگر : مخبر رادیویی

radiography

radioiodine

radioiron

<hr> معنی : ایزوتوپ، ایزوتوپ پرتو افشان <hr> معانی دیگر : ایزوتوپ پرتوزا، رادیو ایزوتوپ، پرتو همجای، رادیو اکتیو

معنی : ایزوتوپ، ایزوتوپ پرتو افشان معانی دیگر : ایزوتوپ پرتوزا، رادیو ایزوتوپ، پرتو همجای، رادیو اکتیو

radioisotope

radioisotopic

radioisotopically

<hr> (جانوران تک یاخته) پرتو زیوی (از پرتویان)

(جانوران تک یاخته) پرتو زیوی (از پرتویان)

radiolarian

radiologic

<hr> تشعشعى، رادیولوژیکى علوم نظامى : مربوط به تشعشع هسته اى

تشعشعى، رادیولوژیکى علوم نظامى : مربوط به تشعشع هسته اى

radiological

radiologically

<hr> معنی : پرتوشناس <hr> معانی دیگر : پرتوشناس

معنی : پرتوشناس معانی دیگر : پرتوشناس

radiologist

<hr> معنی : رادیولوژی <hr> معانی دیگر : (پزشکی) پرتو شناسی، رادیولژی، پرتونگاری، پرتوشناسی

معنی : رادیولوژی معانی دیگر : (پزشکی) پرتو شناسی، رادیولژی، پرتونگاری، پرتوشناسی

radiology

<hr> درجه نفوذ اشعه مجهول، نفوذ پذیری اشعه مجهول

درجه نفوذ اشعه مجهول، نفوذ پذیری اشعه مجهول

radiolucency

<hr> (عبور دهنده ی اشعه ی ایکس و غیره) پرتو گذران، پرتو رسان

(عبور دهنده ی اشعه ی ایکس و غیره) پرتو گذران، پرتو رسان

radiolucent

<hr> علوم هوایى : رادیو لومینه سانس

علوم هوایى : رادیو لومینه سانس

radioluminescence

<hr> بى سیم چى علوم نظامى : متصدى بى سیم

بى سیم چى علوم نظامى : متصدى بى سیم

radioman

<hr> معنی : تشعشع سنج، رادیو متر، شعاع سنج <hr> معانی دیگر : پرتو سنج، تابش سنج

معنی : تشعشع سنج، رادیو متر، شعاع سنج معانی دیگر : پرتو سنج، تابش سنج

radiometer

radiometric

radiometrically

<hr> شیمى : پرتودرمانى روانشناسى : پرتوسنجى

شیمى : پرتودرمانى روانشناسى : پرتوسنجى

radiometry

radiomicrometer

radiopacity

<hr> ( وابسته به جسمی که اشعه ی ایکس و غیره را از خود عبور نمی دهد) پرتو نارسان، پرتو بند

( وابسته به جسمی که اشعه ی ایکس و غیره را از خود عبور نمی دهد) پرتو نارسان، پرتو بند

radiopaque

<hr> رجوع شود به: radiotelephone

radiophone

radiophonic

radiophosphorus

<hr> عکس رادیویی (radiophotograph هم می گویند)

عکس رادیویی (radiophotograph هم می گویند)

radiophoto

<hr> معنی : عکس رادیویی، انتقال عکس بوسیله رادیو <hr> معانی دیگر : عکس رادیویی، انتقال عکس بوسیله رادیو

معنی : عکس رادیویی، انتقال عکس بوسیله رادیو معانی دیگر : عکس رادیویی، انتقال عکس بوسیله رادیو

واژه های حرف "r" - انگلیسی به انگلیسی