انگلیسی به انگلیسی

sabre toothed

sabre toothed tiger

<hr> کیف چرمی (که سربازان سواره نظام از کمربند شمشیر خود می آویختند)، خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است

کیف چرمی (که سربازان سواره نظام از کمربند شمشیر خود می آویختند)، خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است

sabretache

sabuline

sabulose

<hr> معنی : ریگزار، شنزار، ماسهای، ماسهدار، دارای شن ریزه <hr> معانی دیگر : شنی

معنی : ریگزار، شنزار، ماسهای، ماسهدار، دارای شن ریزه معانی دیگر : شنی

sabulous

<hr> معنی : کیسه، عضو کیسه مانند جانور <hr> معانی دیگر : (گیاه یا جانور) چنته، رجوع شود به: sauk، مخفف: (آمریکا) فرماندهی استراتژیک هوایی

معنی : کیسه، عضو کیسه مانند جانور معانی دیگر : (گیاه یا جانور) چنته، رجوع شود به: sauk، مخفف: (آمریکا) فرماندهی استراتژیک هوایی

<hr> (هر یک از جهش های غیر ارادی و تند چشم از یک نقطه به نقطه ی دیگر مثلا هنگام خواندن) پرش چشم، چشم پره

(هر یک از جهش های غیر ارادی و تند چشم از یک نقطه به نقطه ی دیگر مثلا هنگام خواندن) پرش چشم، چشم پره

saccade

saccadic

<hr> معنی : کیسه مانند <hr> معانی دیگر : کیسه دار، چنته دار، saclike کیسه مانند

معنی : کیسه مانند معانی دیگر : کیسه دار، چنته دار، saclike کیسه مانند

saccate

<hr> (شیمی - نمک یا استر به دست آمده از اسید ساکاریک) ساکارات

(شیمی - نمک یا استر به دست آمده از اسید ساکاریک) ساکارات

saccharate

<hr> (شیمی) وابسته به یا ناشی از ترکیبات ساکارین، ساکاریک، ساخارین دار، مرکب از ساخارین

(شیمی) وابسته به یا ناشی از ترکیبات ساکارین، ساکاریک، ساخارین دار، مرکب از ساخارین

saccharic

<hr> (شیمی) اسید ساکاریک (cooh(choh)4cooh)

(شیمی) اسید ساکاریک (cooh(choh)4cooh)

saccharic acid

<hr> (شیمی - ترکیب قند و مواد آلی) ساکارید

(شیمی - ترکیب قند و مواد آلی) ساکارید

saccharide

sacchariferous

<hr> تبدیل به قند، قند سازی

saccharification

<hr> (شیمی - نشاسته یا دکسترین را تبدیل به قند کردن) قندی کردن، تبدیل به قند کردن

(شیمی - نشاسته یا دکسترین را تبدیل به قند کردن) قندی کردن، تبدیل به قند کردن

saccharify

<hr> (شیمی - دستگاه سنجش میزان قند در محلول) قند سنج، ساکاریمتر، قند سنج

(شیمی - دستگاه سنجش میزان قند در محلول) قند سنج، ساکاریمتر، قند سنج

saccharimeter

saccharimetric

saccharimetrical

saccharimetry

<hr> معنی : ساخارین <hr> معانی دیگر : (شیمی) ساکارین (ترکیب سپید و بلورین به فرمول 500 - c7h5no3s بار از شکر نیشکر شیرین تر است)

معنی : ساخارین معانی دیگر : (شیمی) ساکارین (ترکیب سپید و بلورین به فرمول 500 - c7h5no3s بار از شکر نیشکر شیرین تر است)

saccharin

<hr> معنی : شیرین، قندی، ساخاریندار، شکری، محتوی قند <hr> معانی دیگر : بسیار شیرین و چسبان، شیره مانند، زیاده شیرین و غلیظ، (مجازی ) به طور مصنوعی و زننده شیرین، وابسته به یا ناشی از ساکارین، ساکارین دار، ساکارینی

معنی : شیرین، قندی، ساخاریندار، شکری، محتوی قند معانی دیگر : بسیار شیرین و چسبان، شیره مانند، زیاده شیرین و غلیظ، (مجازی ) به طور مصنوعی و زننده شیرین، وابسته به یا ناشی از ساکارین، ساکارین دار، ساکارینی

saccharine

saccharinely

saccharinity

saccharoid

saccharolytic

<hr> (شیمی - دستگاه سنجش میزان قند در محلول) قند سنج، ساکارومتر، قند سنج

(شیمی - دستگاه سنجش میزان قند در محلول) قند سنج، ساکارومتر، قند سنج

saccharometer

saccharometric

saccharometry

<hr> رجوع شود به: sucrose، ساکارز، قند نیشکر

رجوع شود به: sucrose، ساکارز، قند نیشکر

saccharose

sacco

sacco and vanzetti

<hr> کیسه مانند، توبره سان، چنته مانند، انبان وار، کیسه ای

کیسه مانند، توبره سان، چنته مانند، انبان وار، کیسه ای

saccular

<hr> (زیست شناسی) چنتیزه دار، (دارای کیسه یا حفره های کیسه مانند و کوچک) انبانچه دار (sacculated هم می گویند)

(زیست شناسی) چنتیزه دار، (دارای کیسه یا حفره های کیسه مانند و کوچک) انبانچه دار (sacculated هم می گویند)

sacculate

sacculated

sacculation

<hr> (زیست شناسی) چنتیزه، انبانچه (به ویژه در گوش درونی)، ساکول

(زیست شناسی) چنتیزه، انبانچه (به ویژه در گوش درونی)، ساکول

saccule

sacculus

<hr> معنی : کشیشی، وابسته به کشیشان، درخور کشیشان <hr> معانی دیگر : وابسته به کشیش و مقام کشیشی، کشیشانه، کشیش ماب

معنی : کشیشی، وابسته به کشیشان، درخور کشیشان معانی دیگر : وابسته به کشیش و مقام کشیشی، کشیشانه، کشیش ماب

sacerdotal

<hr> معنی : کشیش مابی، اخوندبازی <hr> معانی دیگر : نظام کشیشی، کشیشی مابی، وظایف کشیشی، تسلط کشیشان، کشیش سالاری، روحانی سالاری

معنی : کشیش مابی، اخوندبازی معانی دیگر : نظام کشیشی، کشیشی مابی، وظایف کشیشی، تسلط کشیشان، کشیش سالاری، روحانی سالاری

sacerdotalism

sacerdotalist

sacerdotally

<hr> (برخی قبایل سرخپوست آمریکای شمالی) سرقبیله، رئیس ایل، ادم کله گنده یابانفوذ

(برخی قبایل سرخپوست آمریکای شمالی) سرقبیله، رئیس ایل، ادم کله گنده یابانفوذ

sachem

sachemic

<hr> معنی : عنبرچه <hr> معانی دیگر : (کیسه یا بالشتک که در آن پودر خوشبو می ریزند) عنبرچه، عنبرینه، شمامه، پودر خوشبو (که در کیسه می ریزند)، بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند

معنی : عنبرچه معانی دیگر : (کیسه یا بالشتک که در آن پودر خوشبو می ریزند) عنبرچه، عنبرینه، شمامه، پودر خوشبو (که در کیسه می ریزند)، بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند

واژه های حرف "s" - انگلیسی به انگلیسی