انگلیسی به انگلیسی

why don't you find a job

<hr> (انگلیس - عامیانه) آخه چرا، پس به چه علت

(انگلیس - عامیانه) آخه چرا، پس به چه علت

why ever

why me

<hr> 1- چرا نه، به چه علت نه 2- (به منظور دادن پیشنهاد) آیا بهتر نیست که

1- چرا نه، به چه علت نه 2- (به منظور دادن پیشنهاد) آیا بهتر نیست که

why not

why on earth

why should i

why so

whyte

<hr> مخفف:، وابسته به هند غربی (در دریای کارائیب)، هند غربی

مخفف:، وابسته به هند غربی (در دریای کارائیب)، هند غربی

wi fi

wibni

wicca

wiccan

<hr> شهر ویچتا (در ایالت کانزاس - امریکا)

شهر ویچتا (در ایالت کانزاس - امریکا)

wichita

<hr> معنی : فتیله، فتیله فندک، افروزه، چیزی که بجای فتیله بکار رود <hr> معانی دیگر : (قدیمی) دهکده، روستا، ده

معنی : فتیله، فتیله فندک، افروزه، چیزی که بجای فتیله بکار رود معانی دیگر : (قدیمی) دهکده، روستا، ده

wick

<hr> معنی : فاسد، شریر، بدکار، بد خو، گناهکار، تبه کار، نابکار، بدجنس <hr> معانی دیگر : خبیث، شرور، بدنهاد، بدسرشت، بد ذات، بدجنسانه، شرارت آمیز، بدخواهانه، فتنه انگیز، شیطنت آمیز، دردآور، هولناک، ستهم، خطرناک، سیجناک، (بسیار) بد، (امریکا - خودمانی) ماهرانه، حاکی از زبردستی

معنی : فاسد، شریر، بدکار، بد خو، گناهکار، تبه کار، نابکار، بدجنس معانی دیگر : خبیث، شرور، بدنهاد، بدسرشت، بد ذات، بدجنسانه، شرارت آمیز، بدخواهانه، فتنه انگیز، شیطنت آمیز، دردآور، هولناک، ستهم، خطرناک، سیجناک، (بسیار) بد، (امریکا - خودمانی) ماهرانه، حاکی از زبردستی

wicked

wicked woman

wickedly

<hr> معنی : بدجنسی، عیب، تبه کاری، تباهی، شرارت، نا بکاری <hr> معانی دیگر : نا بکاری، شرارت، تباهی، تبهکاری، بدجنسی

معنی : بدجنسی، عیب، تبه کاری، تباهی، شرارت، نا بکاری معانی دیگر : نا بکاری، شرارت، تباهی، تبهکاری، بدجنسی

wickedness

<hr> معنی : بید سبدی، ترکه یا چوب کوتاه، ترکهای <hr> معانی دیگر : ترکه، شاخه ی بید، حصیر، ترکه ی بافته، رجوع شود به: wickerwork

معنی : بید سبدی، ترکه یا چوب کوتاه، ترکهای معانی دیگر : ترکه، شاخه ی بید، حصیر، ترکه ی بافته، رجوع شود به: wickerwork

wicker

wicker basket

wicker seat

<hr> معنی : سبد سازی، حصیرسازی <hr> معانی دیگر : حصیربافی، هر چیز ساخته شده از ترکه ی بافته، نوپان، ساخته شده از ترکه، سبد، جگن یافته، ترکه بافته، دریچه، ذربچه، روزنه، درنصفه

معنی : سبد سازی، حصیرسازی معانی دیگر : حصیربافی، هر چیز ساخته شده از ترکه ی بافته، نوپان، ساخته شده از ترکه، سبد، جگن یافته، ترکه بافته، دریچه، ذربچه، روزنه، درنصفه

wickerwork

<hr> معنی : در، حلقه، چوگان، دریچه، باجه، دروازه کوچک <hr> معانی دیگر : (دربچه ای که در دروازه یا در بزرگتر تعبیه شده) درچه، (باجه ی بانک یا اتاقک فروش بلیط و غیره) دریچه، دهانه ی باجه، دریچه ی سد، آب برگردان، آب بند، در بازی کریکت چوگان

معنی : در، حلقه، چوگان، دریچه، باجه، دروازه کوچک معانی دیگر : (دربچه ای که در دروازه یا در بزرگتر تعبیه شده) درچه، (باجه ی بانک یا اتاقک فروش بلیط و غیره) دریچه، دهانه ی باجه، دریچه ی سد، آب برگردان، آب بند، در بازی کریکت چوگان

wicket

<hr> (بازی کریکت) دروازه بان، عقب دار

(بازی کریکت) دروازه بان، عقب دار

wicketkeeper

<hr> فتیله سازی، فتیله گذاری

فتیله سازی، فتیله گذاری

wicking

<hr> کلبـه ی سرخپوستان، کلبه ی چپری، کلبه حصیری مخروطی شکل سر&nbsp; پوستان

کلبـه ی سرخپوستان، کلبه ی چپری، کلبه حصیری مخروطی شکل سر پوستان

wickiup

wicklow

wickremasinghe ranil

widdershins

<hr> معنی : نا محدود، فراخ، پهناور، پهن، عریض، گشاد، پرت، بسیط، زیاد، کاملا باز، وسیع، وسیع <hr> معانی دیگر : پر پهنا، به پهنای، به عرض، گسترده، جامع، فراوان، بسیار، فراخناک، (کاملا) باز، گشوده، چهارتاق، دور از، به خطا رفته، (انگلیس - خودمانی) مرد رند، زرنگ، دغل، عظیم، (به ویژه در ترکیب) سرتاسری، سرتاسر -، همه -، (خوراک دام) کم پروتئین، کم قوت، دوردست، (آواشناسی) رجوع شود به: lax، جای وسیع، محل جادار، عمومی، نامحدود <hr> wide_ (در ترکیب) سرتاسری، در سرتاسر، همه -، تمام -

معنی : نا محدود، فراخ، پهناور، پهن، عریض، گشاد، پرت، بسیط، زیاد، کاملا باز، وسیع، وسیع معانی دیگر : پر پهنا، به پهنای، به عرض، گسترده، جامع، فراوان، بسیار، فراخناک، (کاملا) باز، گشوده، چهارتاق، دور از، به خطا رفته، (انگلیس - خودمانی) مرد رند، زرنگ، دغل، عظیم، (به ویژه در ترکیب) سرتاسری، سرتاسر -، هم

wide

<hr> (عدسی دوربین) زاویه باز، نماگستر، در مورد عدسی دارای زاویه دید بیش از معمول، عدسی گسترش

(عدسی دوربین) زاویه باز، نماگستر، در مورد عدسی دارای زاویه دید بیش از معمول، عدسی گسترش

wide angle

wide angle lens

wide area information server

wide area network

<hr> کاملا بیدار، هشیار، مواظب، گوش به زنگ، هوشیار، اگاه، مسبوق، مراقب، سرحال

کاملا بیدار، هشیار، مواظب، گوش به زنگ، هوشیار، اگاه، مسبوق، مراقب، سرحال

wide awake

wide circles

wide circulation

wide clientele

wide education

<hr> با چشمان کاملا باز (در اثر ترس یا شگفتی)، گشوده چشم، دارای چشم باز، دارای چشم گشاد، متعجب، حیرت زده

با چشمان کاملا باز (در اثر ترس یا شگفتی)، گشوده چشم، دارای چشم باز، دارای چشم گشاد، متعجب، حیرت زده

wide eyed

wide front

wide knowledge

wide network

wide off the mark

<hr> (چشم یا دریچه و غیره) کاملا باز، گشوده، چهارتاق

(چشم یا دریچه و غیره) کاملا باز، گشوده، چهارتاق

واژه های حرف "w" - انگلیسی به انگلیسی