انگلیسی به انگلیسی

wide ranging

<hr> (فوتبال امریکایی) بازیکن جناح (در تیم حمله)

(فوتبال امریکایی) بازیکن جناح (در تیم حمله)

wide receiver

wide scope

<hr> (پرده ی سینما) پهن، پرده ی پهن (نسبت پهنا به ارتفاع آن از 1/66 به 1 تا 2/55 به 1)، پهن پرده

(پرده ی سینما) پهن، پرده ی پهن (نسبت پهنا به ارتفاع آن از 1/66 به 1 تا 2/55 به 1)، پهن پرده

wide screen

wide screen tv

wide search

wide skirt

wide space

wideband

widebody

<hr> زیاد، در بسیاری از جاها

زیاد، در بسیاری از جاها

widely

<hr> دهان باز، از حیرت و تعجب، دهن گشاد

دهان باز، از حیرت و تعجب، دهن گشاد

widemouthed

<hr> معنی : پهن کردن، عریض کردن، گشاد کردن <hr> معانی دیگر : پهن(تر) کردن، عریض(تر) کردن، گسترده(تر) کردن، توسعه دادن، عری­ کردن

معنی : پهن کردن، عریض کردن، گشاد کردن معانی دیگر : پهن(تر) کردن، عریض(تر) کردن، گسترده(تر) کردن، توسعه دادن، عری­ کردن

widen

widen the horizon

widened

widener

wideness

widening

widening self rule

<hr> معنی : متداول، شایع، گسترده، همه جا منتشر <hr> معانی دیگر : باز، فراوان، رایج، دامنه دار

معنی : متداول، شایع، گسترده، همه جا منتشر معانی دیگر : باز، فراوان، رایج، دامنه دار

widespread

widespread opposition

<hr> گسترده، شایع، در حال گسترش، متداول شونده، همه جا منتشر

گسترده، شایع، در حال گسترش، متداول شونده، همه جا منتشر

widespreading

<hr> معنی : غاز، انواع اردک های ابی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: wigeon، wigeon ج

معنی : غاز، انواع اردک های ابی معانی دیگر : رجوع شود به: wigeon، wigeon ج

widgeon

<hr> معنی : چیز <hr> معانی دیگر : هر وسیله یا اسباب کوچک (به ویژه ابزار فرضی)، توشه، چیزک، فلان چیز

معنی : چیز معانی دیگر : هر وسیله یا اسباب کوچک (به ویژه ابزار فرضی)، توشه، چیزک، فلان چیز

widget

widish

<hr> معنی : بیوه، بیوهزن، بیوه کردن، بیوه شدن <hr> معانی دیگر : شوهر مرده، شوهر کسی را کشتن، (امریکا) زنی که شوهرش او را تنها می گذارد، (چاپ) نیم سطر بالای صفحه

معنی : بیوه، بیوهزن، بیوه کردن، بیوه شدن معانی دیگر : شوهر مرده، شوهر کسی را کشتن، (امریکا) زنی که شوهرش او را تنها می گذارد، (چاپ) نیم سطر بالای صفحه

widow

widow orphan control

<hr> (در خانه های ساحلی شمال خاوری امریکا) بالکن روی بام، سکوی بام

(در خانه های ساحلی شمال خاوری امریکا) بالکن روی بام، سکوی بام

widow's walk

widowed

<hr> معنی : مرد زن مرده <hr> معانی دیگر : (مرد) زن مرده، بیوه مرد

معنی : مرد زن مرده معانی دیگر : (مرد) زن مرده، بیوه مرد

widower

widowered

widowerhood

<hr> معنی : بیوگی <hr> معانی دیگر : بیوگی

معنی : بیوگی معانی دیگر : بیوگی

widowhood

widows mite

widows peak

<hr> معنی : وسعت، پهنه، پهنا، عرض، عریضی، ضخامت، چیز پهن <hr> معانی دیگر : پهنی، گسترش، پهناوری، دامنه، گستره، گشادگی، فراخی، (پارچه و غیره) قواره، تخته

معنی : وسعت، پهنه، پهنا، عرض، عریضی، ضخامت، چیز پهن معانی دیگر : پهنی، گسترش، پهناوری، دامنه، گستره، گشادگی، فراخی، (پارچه و غیره) قواره، تخته

width

<hr> widthwise از طرف عر­، عرضا، از پهنا

widthwise از طرف عر­، عرضا، از پهنا

widthways

<hr> از پهنا، از عرض (widthways هم می گویند)

از پهنا، از عرض (widthways هم می گویند)

widthwise

wiedersehen

<hr> معنی : اداره کردن، گردانیدن، خوب بکار بردن <hr> معانی دیگر : (ابزار یا سلاح را با مهارت) به کار بردن، مورد استعمال قرار دادن، استفاده کردن (از)، (قدرت و غیره) اعمال کردن، در دست داشتن

معنی : اداره کردن، گردانیدن، خوب بکار بردن معانی دیگر : (ابزار یا سلاح را با مهارت) به کار بردن، مورد استعمال قرار دادن، استفاده کردن (از)، (قدرت و غیره) اعمال کردن، در دست داشتن

wield

wield a scepter

wielder

<hr> معنی : ماهر، ادارهشدنی <hr> معانی دیگر : آسان به کار بردنی، سهل الاستعمال، رام

معنی : ماهر، ادارهشدنی معانی دیگر : آسان به کار بردنی، سهل الاستعمال، رام

wieldy

<hr> معنی : سوسیس <hr> معانی دیگر : سوسیس (گوشت گاو یا خوک یا هر دو - wienerwurst هم می گویند)، نوربرت وینر (ریاضیدان امریکایی)

معنی : سوسیس معانی دیگر : سوسیس (گوشت گاو یا خوک یا هر دو - wienerwurst هم می گویند)، نوربرت وینر (ریاضیدان امریکایی)

wiener

<hr> (خوراکپزی) کتلت گوشت گوساله، وینر شنیتزل

(خوراکپزی) کتلت گوشت گوساله، وینر شنیتزل

wiener schnitzel

wiesenthal

<hr> معنی : فراش، زن، خانم، زوجه، عیال <hr> معانی دیگر : همسر، (در اصل) بانو، جنس اناث، زن (به ویژه در ترکیب)

معنی : فراش، زن، خانم، زوجه، عیال معانی دیگر : همسر، (در اصل) بانو، جنس اناث، زن (به ویژه در ترکیب)

واژه های حرف "w" - انگلیسی به انگلیسی