ارزنیون

ارزه

ارزه گر

<hr> مترادف ارزو : ( آرزو ) آرمان، اشتیاق، امل، امید، انتظار، بویه، تمایل، تمنا، چشمداشت، خواست، خواهش، رجا، رغبت، شوق، غبطه، کام، گرایش، مراد، مطمع، مقصود، منیه، میل، وایه، هوی

مترادف ارزو : ( آرزو ) آرمان، اشتیاق، امل، امید، انتظار، بویه، تمایل، تمنا، چشمداشت، خواست، خواهش، رجا، رغبت، شوق، غبطه، کام، گرایش، مراد، مطمع، مقصود، منیه، میل، وایه، هوی

ارزو

ارزو بردن

ارزو داشتن

ارزو کردن

ارزو کشیدن

ارزوئیه

ارزوانه

ارزوانگیز

ارزوخواه

ارزور انوشک

ارزوسنج

<hr> مترادف ارزومند : ( آرزومند ) امیدوار، خواستار، راجی، راغب، شایق، عاشق، متمنی، متوقع، مسئلت، مشتاق، منتظر، هواخواه

مترادف ارزومند : ( آرزومند ) امیدوار، خواستار، راجی، راغب، شایق، عاشق، متمنی، متوقع، مسئلت، مشتاق، منتظر، هواخواه

ارزومند

<hr> مترادف ارزومندانه : ( آرزومندانه ) امیدوارانه، بارغبت، عاشقانه، مشتاقانه

مترادف ارزومندانه : ( آرزومندانه ) امیدوارانه، بارغبت، عاشقانه، مشتاقانه

ارزومندانه

<hr> مترادف ارزومندی : ( آرزومندی ) اشتیاق، رغبت، شوق، میل، تعشق، شیفتگی، عاشقی، هواداری، تحسر، حسرت

مترادف ارزومندی : ( آرزومندی ) اشتیاق، رغبت، شوق، میل، تعشق، شیفتگی، عاشقی، هواداری، تحسر، حسرت

ارزومندی

ارزوناک

ارزوها

ارزوهای بزرگ

ارزوکده

ارزوگاه

ارزوی

ارزوی دل

ارزۀ ارشمیدسی

ارزی

<hr> مترادف ارزیاب : کارشناس، مقوم، ممیز

مترادف ارزیاب : کارشناس، مقوم، ممیز

ارزیاب

ارزیاب مهمانخانه

ارزیاب هتل

<hr> مترادف ارزیابی : برآورد، تخمین، تقویم، سنجش، قیمت گزاری، محاسبه

مترادف ارزیابی : برآورد، تخمین، تقویم، سنجش، قیمت گزاری، محاسبه

ارزیابی

ارزیابی آسیب پذیری

ارزیابی آمادگی عملیاتی

ارزیابی آمادی

ارزیابی اثر نهایی بر سلامت

ارزیابی اثر نهایی بر سلامت همگانی

ارزیابی تجهیزات پزشکی

ارزیابی تغذیه ای

ارزیابی تهدید

ارزیابی جذابیت فنّاوری

ارزیابی حسی

ارزیابی خطر

ارزیابی زامه

ارزیابی زمان انتظار

ارزیابی زیست محیطی تطبیقی

ارزیابی سلامت

ارزیابی شبکۀ ترکیبی

ارزیابی فنّاوری

ارزیابی فنّاوری سلامت

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "ا" - فرهنگ فارسی