فرهنگ فارسی

استقراضی

استقراع

استقرای ترامتناهی

استقرای ریاضی

استقرای پس رو

استقرایی

<hr> مترادف استقصا : پی جویی، تتبع، تفحص، جستار

مترادف استقصا : پی جویی، تتبع، تفحص، جستار

استقصا

<hr> مترادف استقلال : آزادی، خودمختاری <hr> متضاد استقلال : وابستگی <hr> برابر پارسی : آزادسری، خودایستایی، خودسالاری، خودسری

مترادف استقلال : آزادی، خودمختاری متضاد استقلال : وابستگی برابر پارسی : آزادسری، خودایستایی، خودسالاری، خودسری

استقلال

استقلال طلبی

استقناع

استل

استلا

استلاب

استلات

استلاج

استلاحه

استلاطه

استلال

استلام

استلانت

استلباث

استلبان

استلج

استلجاج

استلحاق

استلحام

استلذاذ

استلزام

استلسام

استلطاف

استلطام

استلعاب

استلفاث

استلقا

استلقاح

استله

استلهام

استلواح

استلک

استم

<hr> مترادف استماع : اصغا، شنودن، شنیدن، گوش دادن <hr> برابر پارسی : شنودن، شنیدن، گوش دادن

مترادف استماع : اصغا، شنودن، شنیدن، گوش دادن برابر پارسی : شنودن، شنیدن، گوش دادن

استماع

<hr> برابر پارسی : نیوشیدن

استماع کردن

استمال

<hr> مترادف استمالت : دلجویی، مهربانی، نوازش

مترادف استمالت : دلجویی، مهربانی، نوازش

استمالت

استمالت کردن

استمتاع

<hr> مترادف استمداد : کمک خواهی، مددخواهی، مددطلبی، یاری جویی <hr> برابر پارسی : یاری جویی، پشتیبان جویی

مترادف استمداد : کمک خواهی، مددخواهی، مددطلبی، یاری جویی برابر پارسی : یاری جویی، پشتیبان جویی

استمداد

<hr> مترادف استمرار : ادامه، بقا، تداوم، دوام، مداومت، همیشگی

مترادف استمرار : ادامه، بقا، تداوم، دوام، مداومت، همیشگی

واژه های حرف "ا" - فرهنگ فارسی