تعادل شیمیایی

تعادل عرضه و تقاضا

تعادل فازی

تعادل پخشی

تعادل چرخشی

تعادل ژنی

تعادل کامل خُردبازی

تعادل گذرا

تعادل گرانشی

تعادل گرمایی

تعادل یک کاسه

تعادلی

تعادی

تعار

تعارز

<hr> مترادف تعارض : اختلاف، تخالف، تعاند، خلاف ورزی، دشمنی، ستیز، عناد، عنادورزی، کشمکش، معارضه، خلاف ورزی کردن، متعرض شدن، ناسازگاری

مترادف تعارض : اختلاف، تخالف، تعاند، خلاف ورزی، دشمنی، ستیز، عناد، عنادورزی، کشمکش، معارضه، خلاف ورزی کردن، متعرض شدن، ناسازگاری

تعارض

<hr> مترادف تعارض داشتن : ناسازگار بودن، معارض بودن، معارضه داشتن، عناد داشتن، اختلاف داشتن، خلاف ورزیدن

مترادف تعارض داشتن : ناسازگار بودن، معارض بودن، معارضه داشتن، عناد داشتن، اختلاف داشتن، خلاف ورزیدن

تعارض داشتن

تعارض مستمر

تعارضی

<hr> مترادف تعارف : چرب زبانی، شیرین زبانی، مهربانی، پیشکش، عطا، هدیه، تکلف، پیشکش کردن، خوشامد گفتن <hr> برابر پارسی : خوشآمد، خوش و بش، خوشامد، رودرواسی

مترادف تعارف : چرب زبانی، شیرین زبانی، مهربانی، پیشکش، عطا، هدیه، تکلف، پیشکش کردن، خوشامد گفتن برابر پارسی : خوشآمد، خوش و بش، خوشامد، رودرواسی

تعارف

تعارف آمیز

<hr> مترادف تعارف دادن : پیشکش دادن، هدیه دادن، کادو کردن، رشوه دادن

مترادف تعارف دادن : پیشکش دادن، هدیه دادن، کادو کردن، رشوه دادن

تعارف دادن

تعارف داشتن

تعارف فرستادن

تعارف کردن

تعارفات

<hr> مترادف تعارفی : متکلف، اهل تعارف، هدیه، سوغات، پیشکشی، رشوه

مترادف تعارفی : متکلف، اهل تعارف، هدیه، سوغات، پیشکشی، رشوه

تعارفی

تعارفی بودن

تعاریج

تعاسیف

تعاشی

تعاضد

تعاطف

<hr> مترادف تعاطی : تبادل، ردوبدل، مبادله، خوض کردن، شور کردن، مشورت کردن، دادوستد، عطا، فراگیری

مترادف تعاطی : تبادل، ردوبدل، مبادله، خوض کردن، شور کردن، مشورت کردن، دادوستد، عطا، فراگیری

تعاطی

<hr> مترادف تعاقب : پیگیری، تعقیب، دنبال، پیگیری کردن، دنبال کردن <hr> متضاد تعاقب : رها کردن

مترادف تعاقب : پیگیری، تعقیب، دنبال، پیگیری کردن، دنبال کردن متضاد تعاقب : رها کردن

تعاقب

تعاقب کردن

تعاقد

تعاقل

تعاقم

تعال

<hr> مترادف تعالی : برتری، بلندی، پیشرفت، ترقی، رفعت، بلندپایه شدن، بلندقدر شدن، رفعت یافتن <hr> برابر پارسی : برتری، والایی

مترادف تعالی : برتری، بلندی، پیشرفت، ترقی، رفعت، بلندپایه شدن، بلندقدر شدن، رفعت یافتن برابر پارسی : برتری، والایی

تعالی

<hr> مترادف تعالیم : آموزش ها، تعلیم ها، درس ها

مترادف تعالیم : آموزش ها، تعلیم ها، درس ها

تعالیم

<hr> مترادف تعامل : سروکار، واکنش <hr> برابر پارسی : همکنش

مترادف تعامل : سروکار، واکنش برابر پارسی : همکنش

واژه های حرف "ت" - فرهنگ فارسی