تسلیمات

تسلیمی

تسلیه

تسلیه بخش

تسمالی

تسمح

تسمع

<hr> مترادف تسمه : دوال، دوال چرمی، کمربند، میان بند

مترادف تسمه : دوال، دوال چرمی، کمربند، میان بند

تسمه

تسمه 1

تسمه 2

تسمه ای

تسمه باز

تسمه بازی

تسمۀ زمان بندی

تسمۀ سیمی

تسمۀ محافظ

تسمۀ پشت بند

تسمی

تسمیح

تسمید

تسمیل

تسمیم

تسمین

<hr> مترادف تسمیه : نام گذاری، نام گذاری کردن، نامیدن، نام نهادن

مترادف تسمیه : نام گذاری، نام گذاری کردن، نامیدن، نام نهادن

تسمیه

تسنم

<hr> مترادف تسنن : اهل سنت، سنی ، مذهب اهل سنت <hr> متضاد تسنن : شیعی، شیعه، تشیع

مترادف تسنن : اهل سنت، سنی ، مذهب اهل سنت متضاد تسنن : شیعی، شیعه، تشیع

تسنن

تسنه

تسنی

تسنید

تسنیم

تسه تسه

<hr> مترادف تسهیل : آسان سازی، ساده سازی ، آسان کردن، ساده کردن <hr> متضاد تسهیل : مشکل آفرینی، مشکل سازی <hr> برابر پارسی : آسانکرد، آسان کردن

مترادف تسهیل : آسان سازی، ساده سازی ، آسان کردن، ساده کردن متضاد تسهیل : مشکل آفرینی، مشکل سازی برابر پارسی : آسانکرد، آسان کردن

تسهیل

<hr> برابر پارسی : آسانیدن

تسهیل کردن

<hr> برابر پارسی : آساینده ها، یاری ها

برابر پارسی : آساینده ها، یاری ها

تسهیلات

تسهیلات اعتباری عرضه کننده

تسهیلات تزریق ایمن

تسهیلات توان خواهان

تسهیلات تکمیلی

تسهیلات خودپذیرا

تسهیلات عرضه کننده

تسهیلات فرجه دار

تسهیلات مصرف مواد

<hr> مترادف تسهیم : بخش، تقسیم، توزیع، سهم بری، سهم بندی، سهم دهی

مترادف تسهیم : بخش، تقسیم، توزیع، سهم بری، سهم بندی، سهم دهی

واژه های حرف "ت" - فرهنگ فارسی