فرهنگ فارسی

تفارص

تفارط

تفارق

تفاریج

تفاریق

تفازز

تفاسح

تفاسخ

تفاسد

تفاسی

<hr> مترادف تفاسیر : تفسیرها، گزارش ها، توضیح ها، توضیحات، برداشت ها

مترادف تفاسیر : تفسیرها، گزارش ها، توضیح ها، توضیحات، برداشت ها

تفاسیر

تفاصح

تفاصل

<hr> مترادف تفاصیل : شرح و بسطها، تفصیل ها، تفصیلات

مترادف تفاصیل : شرح و بسطها، تفصیل ها، تفصیلات

تفاصیل

<hr> مترادف تفاضل : برتری، پیشی، فزونی، باقیمانده، تفاوت، حاصل تفریق، مانده

مترادف تفاضل : برتری، پیشی، فزونی، باقیمانده، تفاوت، حاصل تفریق، مانده

تفاضل

تفاضل شعاع غلتش

تفاضل میانگین دایره ای

تفاضل گل

تفاطم

تفاطو

تفاعل

تفاغ

تفافیح

تفاق

تفاقح

تفاقد

تفاقر

تفاقس

تفاقع

تفاقم

<hr> مترادف تفال : فال، مروا، شگون، به فال نیک گرفتن، فال نیک زدن <hr> متضاد تفال : مرغوا، تطیر

مترادف تفال : فال، مروا، شگون، به فال نیک گرفتن، فال نیک زدن متضاد تفال : مرغوا، تطیر

تفال

<hr> مترادف تفال زدن : فال گرفتن، به فال نیک گرفتن، مروا کردن، تفال نمودن <hr> متضاد تفال زدن : تطیر کردن، مرغوا زدن

مترادف تفال زدن : فال گرفتن، به فال نیک گرفتن، مروا کردن، تفال نمودن متضاد تفال زدن : تطیر کردن، مرغوا زدن

تفال زدن

<hr> مترادف تفاله : بقایا، پس مانده، ته مانده، تفل، ثفل، درد، رسوب، ملاس

مترادف تفاله : بقایا، پس مانده، ته مانده، تفل، ثفل، درد، رسوب، ملاس

تفاله

تفاله 1

تفاله 2

تفالی

تفان

<hr> مترادف تفاهم : درک، فهم، مرافقت، درک متقابل، سازگاری <hr> برابر پارسی : هم اندیشی، همدلی

مترادف تفاهم : درک، فهم، مرافقت، درک متقابل، سازگاری برابر پارسی : هم اندیشی، همدلی

تفاهم

تفاهم نامه

تفاهه

<hr> مترادف تفاوت : اختلاف، افتراق، امتیاز، تباین، توفیر، فرق، مبانیت، مغایرت، تفاضل <hr> متضاد تفاوت : تماثل <hr> برابر پارسی : جدایی، ناسانی، ناهم سانی، ناهمسویی، ناهمگونی، نایکسانی

مترادف تفاوت : اختلاف، افتراق، امتیاز، تباین، توفیر، فرق، مبانیت، مغایرت، تفاضل متضاد تفاوت : تماثل برابر پارسی : جدایی، ناسانی، ناهم سانی، ناهمسویی، ناهمگونی، نایکسانی

تفاوت

تفاوت جنسی

<hr> مترادف تفاوت داشتن : اختلاف داشتن، فرق داشتن، فرق کردن، متفاوت بودن، امتیاز داشتن

مترادف تفاوت داشتن : اختلاف داشتن، فرق داشتن، فرق کردن، متفاوت بودن، امتیاز داشتن

تفاوت داشتن

<hr> مترادف تفاوت کردن : تغییر کردن، فرق کردن، متفاوت شدن، دگرگون شدن، عوض شدن

مترادف تفاوت کردن : تغییر کردن، فرق کردن، متفاوت شدن، دگرگون شدن، عوض شدن

واژه های حرف "ت" - فرهنگ فارسی