فرهنگ فارسی

ساختاربندی داده ها

ساختارحبابی

<hr> مترادف ساختمان : بنا، ساخت، عمارت، آپارتمان، خانه، ویلا، ساختار، نهاد، وضع، معماری

مترادف ساختمان : بنا، ساخت، عمارت، آپارتمان، خانه، ویلا، ساختار، نهاد، وضع، معماری

ساختمان

ساختمان قابی

ساختمان قنبری

<hr> مترادف ساختن : آفریدن، احداث کردن، ایجاد کردن، بوجود آوردن، پدیدآوردن، خلق کردن، احداث، صنع، بنا کردن، ساختمان کردن، درست کردن، به عمل آوردن، عمارت کردن، تهیه کردن، فراهم آوردن، تدارک دیدن، مهیا کردن، پختن، طبخ کردن، ابداع کردن

مترادف ساختن : آفریدن، احداث کردن، ایجاد کردن، بوجود آوردن، پدیدآوردن، خلق کردن، احداث، صنع، بنا کردن، ساختمان کردن، درست کردن، به عمل آوردن، عمارت کردن، تهیه کردن، فراهم آوردن، تدارک دیدن، مهیا کردن، پختن، طبخ کردن، ابداع کردن

ساختن

ساختن و پرداختن

ساختنی

<hr> مترادف ساخته : صنع، مصنوع، پرداخته، آماده، مهیا، جعلی، ساختگی، سروده

مترادف ساخته : صنع، مصنوع، پرداخته، آماده، مهیا، جعلی، ساختگی، سروده

ساخته

ساخته بودن

ساخته رنگ

ساخته روی

ساخته شدن

ساخته لگام

ساخته و اماده

ساخته کاچار

ساخته کردن

ساختواژه

ساختواژۀ اشتقاقی

ساختواژۀ تصریفی

ساختواژی

ساختگرا

ساختگرایی

<hr> مترادف ساختگی : تصنعی، جعلی، غیرواقعی، دروغین، کاذب، مجعول، مصنوعی <hr> متضاد ساختگی : طبیعی

مترادف ساختگی : تصنعی، جعلی، غیرواقعی، دروغین، کاذب، مجعول، مصنوعی متضاد ساختگی : طبیعی

ساختگی

ساختگی کردن

ساختی

ساختیان

ساخر

ساخط

<hr> مترادف ساخلو : پادگان، سربازخانه

مترادف ساخلو : پادگان، سربازخانه

ساخلو

ساخن

ساد

<hr> مترادف سادات : سیدها، سیده ها

مترادف سادات : سیدها، سیده ها

سادات

سادات احمدی

سادات بابلکانی

سادات باولی

سادات بیهق

سادات جبرئیلی

سادات حسینی

سادات رضی الدین

سادات زیدی

سادات طالبی

سادات طلس

سادات عگوب

سادات محله

سادات محله اه

سادات محمودی

سادات مختاریه

واژه های حرف "س" - فرهنگ فارسی