فرهنگ فارسی

سادات مرعشی

سادات مصرخ

سادات میرسالار

سادات نجات

سادات هزارجریب

ساداقا

ساداوران

سادج

سادر

<hr> مترادف سادس : ششم

سادس

سادس سته

سادسه

سادم

سادم نادم

سادن

<hr> مترادف ساده : آسان، سهل، میسر ، بی آلایش، بی نقش، امرد، نرم بروت، نوخط، خوش باور، خوش خیال، زودباور، ساده لوح ، ابله، بله، مغفل، نادان، بی تکلف، وضیع، بسیط، بی آمیغ، مفرد <hr> متضاد ساده : مشکل، مغلق، پیچیده، شاق، رند، تودار، سخت، نقشدار، مرکب

مترادف ساده : آسان، سهل، میسر ، بی آلایش، بی نقش، امرد، نرم بروت، نوخط، خوش باور، خوش خیال، زودباور، ساده لوح ، ابله، بله، مغفل، نادان، بی تکلف، وضیع، بسیط، بی آمیغ، مفرد متضاد ساده : مشکل، مغلق، پیچیده، شاق، رند، تودار، سخت، نقشدار، مرکب

ساده

ساده باز

ساده بافی

ساده تن

ساده جگر

ساده خوان

ساده خوانی

ساده دشت

<hr> مترادف ساده دل : بی شیله پیله، خوش باور، زودباور، ساده لوح ، روراست، صادق، بی تزویر <hr> متضاد ساده دل : تودار، دیرباور

مترادف ساده دل : بی شیله پیله، خوش باور، زودباور، ساده لوح ، روراست، صادق، بی تزویر متضاد ساده دل : تودار، دیرباور

ساده دل

ساده دلی

ساده رخ

ساده رنگ

ساده روی

ساده زنخ

ساده زنخدان

ساده سازی خط

ساده سپهر

ساده شدگی مصوت

ساده شدگی واکه

ساده شکر

ساده ضمیر

ساده طبع

ساده طور

ساده طوری

ساده عذار

<hr> مترادف ساده لوح : احمق، بی شیله پیله، خوش باور، زودباور، ساده، ساده دل، ساده نگر، صاف وصادق، ضعیف العقل، کودن، مغفل، هالو، سلیم، پاکدل، صافی ضمیر <hr> برابر پارسی : خوش باور، زودباور، ساده اندیش، ساده نگر

مترادف ساده لوح : احمق، بی شیله پیله، خوش باور، زودباور، ساده، ساده دل، ساده نگر، صاف وصادق، ضعیف العقل، کودن، مغفل، هالو، سلیم، پاکدل، صافی ضمیر برابر پارسی : خوش باور، زودباور، ساده اندیش، ساده نگر

ساده لوح

<hr> مترادف ساده لوحی : خوش باوری، خوش گمانی، زودباوری <hr> متضاد ساده لوحی : دیرباوری

مترادف ساده لوحی : خوش باوری، خوش گمانی، زودباوری متضاد ساده لوحی : دیرباوری

واژه های حرف "س" - فرهنگ فارسی