صعتر شامی

صعتر فارسی

صعتر هراقلیا

صعتری

صعد

صعده

صعده عارم

صعصع

صعصعه

صعط

صعف

صعفقه

صعفه

صعق

صعقه

صعله

صعلوک

صعلکه

صعو

<hr> مترادف صعوبت : اشکال، دشخواری، دشواری، زحمت، سختی، عسرت، محنت <hr> متضاد صعوبت : سهولت <hr> برابر پارسی : دژواری، دشواری

مترادف صعوبت : اشکال، دشخواری، دشواری، زحمت، سختی، عسرت، محنت متضاد صعوبت : سهولت برابر پارسی : دژواری، دشواری

صعوبت

<hr> مترادف صعود : ارتقا، اوج گیری، بالاروی، تصاعد، عروج <hr> متضاد صعود : نزول <hr> برابر پارسی : بالا رفتن، راه سربالا، بالا روی

مترادف صعود : ارتقا، اوج گیری، بالاروی، تصاعد، عروج متضاد صعود : نزول برابر پارسی : بالا رفتن، راه سربالا، بالا روی

صعود

صعود تدویری

صعود حاملی

صعود شمالی

صعود نقطۀ جوش

صعود و نزول

<hr> برابر پارسی : دامیدن، بالا رفتن

برابر پارسی : دامیدن، بالا رفتن

صعود کردن

صعوه

صعید

صغ

صغا

صغاد

صغار

صغارت

صغایر

صغد بیل

صغد ناقوس

<hr> مترادف صغر : خردسالی، خردی، کم سالی، کوچکی، کودکی <hr> متضاد صغر : کبر

مترادف صغر : خردسالی، خردی، کم سالی، کوچکی، کودکی متضاد صغر : کبر

صغر

<hr> برابر پارسی : خردسالی

صغر سن

صغر نبض

صغره

صغری

صغری و کبری

صغل

صغی

<hr> مترادف صغیر : بچه، خرد، خردسال، کوچک، نابالغ، نوباوه <hr> متضاد صغیر : کبیر <hr> برابر پارسی : خُرد، خردسال، کوچک

مترادف صغیر : بچه، خرد، خردسال، کوچک، نابالغ، نوباوه متضاد صغیر : کبیر برابر پارسی : خُرد، خردسال، کوچک

صغیر

صغیر النصف

صغیره

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "ص" - فرهنگ فارسی