فرهنگ فارسی

<hr> مترادف صف : خط، رج، رجه، رده، ردیف، رسته، طبقه، قطار، کلاس <hr> برابر پارسی : رده، ردیف، رج، رسته

مترادف صف : خط، رج، رجه، رده، ردیف، رسته، طبقه، قطار، کلاس برابر پارسی : رده، ردیف، رج، رسته

صف

صف ارای

<hr> مترادف صف ارایی : ( صف آرایی ) رویارویی، صف بندی، مقابله، دسته بندی، گروه بندی

مترادف صف ارایی : ( صف آرایی ) رویارویی، صف بندی، مقابله، دسته بندی، گروه بندی

صف ارایی

صف ارایی کردن

صف اشوب

صف النعال

صف اندر صف

صف اوار

صف باثبات

صف برکشیدن

صف بسته

<hr> مترادف صف بندی : رویارویی، صف آرایی

مترادف صف بندی : رویارویی، صف آرایی

صف بندی

صف خاصه

صف درصف

صف زدن

صف زده

صف سر

صف شکستن

<hr> مترادف صف شکن : خطشکن، جنگاور، جنگجو، دلیر، رزمنده، سلحشور، شجاع، صفدر، مبارز

مترادف صف شکن : خطشکن، جنگاور، جنگجو، دلیر، رزمنده، سلحشور، شجاع، صفدر، مبارز

صف شکن

صف شکنی

صف شکوف

صف فزاینده

صف نشین

صف نعال

صف کشیدن

صف کشیده

صف گاه خودرو

صف گرفته

صف گریزی

<hr> مترادف صفا : پاکی، پاکیزکی، طهارت، طهر، قدس، نظافت، خلوص، صفوت، آشتی، صلح، طراوت، لطافت، نزهت <hr> متضاد صفا : تیرگی، کدورت <hr> برابر پارسی : یکرنگی، شاداب، خرمی

مترادف صفا : پاکی، پاکیزکی، طهارت، طهر، قدس، نظافت، خلوص، صفوت، آشتی، صلح، طراوت، لطافت، نزهت متضاد صفا : تیرگی، کدورت برابر پارسی : یکرنگی، شاداب، خرمی

صفا

صفا اوردن

صفا خیزی

صفا دادن

صفا داشتن

صفا زدن

صفا پرورد

صفا کاری

صفا کردن

صفائی

صفائی اصفهانی

صفائی سینوبی

صفائی کرمانی

صفائی یزدی

صفائیه

صفااباد

<hr> برابر پارسی : فروزگان، زابها، سرشت ها

برابر پارسی : فروزگان، زابها، سرشت ها

صفات

صفات باری

صفاتی

واژه های حرف "ص" - فرهنگ فارسی