فرهنگ فارسی

نستور

نستوری

<hr> مترادف نستوه : خستگی ناپذیر، ستیهنده، مبارز، مقاوم

مترادف نستوه : خستگی ناپذیر، ستیهنده، مبارز، مقاوم

نستوه

نستوهی

نستک

<hr> مترادف نسج : بافت، بافتن، بافته، منسوج <hr> برابر پارسی : بافت

مترادف نسج : بافت، بافتن، بافته، منسوج برابر پارسی : بافت

نسج

نسج العنکبوت

نسج الغیث

نسج شناس

نسج شناسی

نسج عنکبوت

نسح

<hr> مترادف نسخ : ابطال، اقاله، زوال، محو، منسوخ، نابود، نقض، خطنسخ <hr> برابر پارسی : زدایش، سِتردن، برانداختن، ستردن، نسک، نَسک | ( نُسخ ) نسک، نَسک

مترادف نسخ : ابطال، اقاله، زوال، محو، منسوخ، نابود، نقض، خطنسخ برابر پارسی : زدایش، سِتردن، برانداختن، ستردن، نسک، نَسک | ( نُسخ ) نسک، نَسک

نسخ

نسخ کردن

نسخت

نسخت کردن

نسختین

نسخجات

<hr> مترادف نسخه : تجویز، دستور، رونوشت، کپی، تیراژ <hr> برابر پارسی : روگرفت، رونوشت، نگارش

مترادف نسخه : تجویز، دستور، رونوشت، کپی، تیراژ برابر پارسی : روگرفت، رونوشت، نگارش

نسخه

نسخه بدل

نسخه برداشتن

نسخه بردن

نسخه بودن

نسخه دادن

نسخه شناختی

نسخه شناس

نسخه شناسی

نسخه نویسانی

نسخه نویسی

نسخه نگار

نسخه نگاری

نسخه پیچی

نسخه کردن

نسخه گرفتن

نسخۀ آرشیوی

نسخۀ اصلی

نسخۀ اصلی دوم

نسخۀ دوم

نسخۀ روزانه ها

نسخۀ غیرقانونی

نسخۀ فیلم

نسخۀ مثبت

نسخۀ مثبت واسط

نسخۀ منفی

نسخۀ منفی واسط

نسخۀ منفی پخش

نسخۀ ناطق

نسخۀ وارسی

واژه های حرف "ن" - فرهنگ فارسی