<hr> برابر پارسی : تباه کردن، از دست دا دن

برابر پارسی : تباه کردن، از دست دا دن

هدر دادن

<hr> برابر پارسی : بر باد رفتن

برابر پارسی : بر باد رفتن

هدر رفتن

هدر کردن

هدرتوپ

هدره

هدس

هدسه

هدش

هدع

هدغ

<hr> مترادف هدف : آماج، تیرخور، نشان، نشانه، غایت، غرض، قصد، مقصد، مقصود، منظور، آرمان، مرام، منوی، نصب العین <hr> برابر پارسی : آرمان، آماج، انگیزه

مترادف هدف : آماج، تیرخور، نشان، نشانه، غایت، غرض، قصد، مقصد، مقصود، منظور، آرمان، مرام، منوی، نصب العین برابر پارسی : آرمان، آماج، انگیزه

هدف

هدف انهدامی ویژه

هدف ب.م.ب.

هدف برگ

هدف بزرگ و مهیج و بی باکانه

هدف جو

هدف خوابیده

هدف ناشناس

هدف ناگهانی

هدف های زمان حساس

هدف های ژرفانهفت

هدف هدف

هدف پرارزش

هدف گزین

هدف گزینی

هدف گزینی سنجیده

هدف گزینی منعطف

هدف گزینی پویا

هدف گیری

هدف گیری ژن

هدف یابی

هدف یادگیری

هدفمندسازی انفعالی

هدفمندسازی دارو

هدفمندسازی غیرفعال

هدفمندسازی فعال

هدل

هدلق

هدلقه

<hr> مترادف هدم : انهدام، خرابی، نابودی، ویرانی <hr> متضاد هدم : آبادی

مترادف هدم : انهدام، خرابی، نابودی، ویرانی متضاد هدم : آبادی

هدم

هدمه

هدن

هدنه

هدنگ

هده

هدهاد

<hr> مترادف هدهد : پوپک، شانه بسر <hr> برابر پارسی : پوپک | پوپک، شانه بسر

مترادف هدهد : پوپک، شانه بسر برابر پارسی : پوپک | پوپک، شانه بسر

هدهد

هدو

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "ه" - فرهنگ فارسی