چلچلک

چلچلۀ بیابانی بال سرخ

چلچلۀ بیابانی بال سیاه

<hr> مترادف چلچلی : هوس بازی، هوس رانی، خوش گذرانی، بلهوسی

مترادف چلچلی : هوس بازی، هوس رانی، خوش گذرانی، بلهوسی

چلچلی

چلک

چلک باز

چلک بازی

چلک چلک

چلی

چلی بالا

چلی کردن

چلیم

چلینگر

<hr> مترادف چلیپا : خاج، دار، صلیب

مترادف چلیپا : خاج، دار، صلیب

چلیپا

چلیپا 1

چلیپا 2

چلیپا 3

چلیپا داشتن

چلیپا نوشتن

چلیپا وار

چلیپا کردن

چلیپائیان

چلیپای بینایی

چلیپای فلک

چلیپایی

چلیپایی شدن

<hr> مترادف چلیک : بشکه، حلب، ظرف استوانه ای چوبی

مترادف چلیک : بشکه، حلب، ظرف استوانه ای چوبی

چلیک

چلیک چلیک

چلیکه

<hr> مترادف چم : خرام، نازخرام، راه، روش، شیوه، طرز، قلق، لم، فوت وفن، شگرد، رگ خواب، نقطه ضعف، سبب، جهت، دلیل، انگیزه، علت، داب، عادت، بزه، تقصیر، جرم، گناه، سینه، صدر، آراسته، آماده، اندوخته، فراهم، رونق، رواج، شرح

مترادف چم : خرام، نازخرام، راه، روش، شیوه، طرز، قلق، لم، فوت وفن، شگرد، رگ خواب، نقطه ضعف، سبب، جهت، دلیل، انگیزه، علت، داب، عادت، بزه، تقصیر، جرم، گناه، سینه، صدر، آراسته، آماده، اندوخته، فراهم، رونق، رواج، شرح

واژه های حرف "چ" - فرهنگ فارسی