کادوپیج

کادویی

کادی

<hr> مترادف کاذب : دروغ پرداز، دروغگو، دروغی، دروغین <hr> متضاد کاذب : راستین، صادق <hr> برابر پارسی : دروغگو، دروغپرداز، دروغین

مترادف کاذب : دروغ پرداز، دروغگو، دروغی، دروغین متضاد کاذب : راستین، صادق برابر پارسی : دروغگو، دروغپرداز، دروغین

کاذب

کاذب الوعد

کاذب رنگ

کاذبه

کاذی

<hr> مترادف کار : پیشه، حرفه، شغل، کسب، مشغله، نقش، وظیفه، منصب، عمل، فعل، کردار، امر، ماجرا، ساخت، صناعت، تقدیر، سرنوشت، مرگ، اتفاق، پیشامد، حادثه، ماوقع، مسئله، موضوع، اثر، هنر جنگ، کارزار، کشت وکار، کاسبی

مترادف کار : پیشه، حرفه، شغل، کسب، مشغله، نقش، وظیفه، منصب، عمل، فعل، کردار، امر، ماجرا، ساخت، صناعت، تقدیر، سرنوشت، مرگ، اتفاق، پیشامد، حادثه، ماوقع، مسئله، موضوع، اثر، هنر جنگ، کارزار، کشت وکار، کاسبی

کار

کار اب

کار اب و گل

کار اراستن

کار ازمود

کار اسی

کار افتادن

کار افتادگی

کار افرین

کار افزا ی

کار افژول

کار امان

کار امدن

کار اور

کار اگه

کار اگهی

کار باز دارنده

کار بازشدن

کار بازگذاشتن

کار بالا بردن

کار بالا رفتن

کار بالا گرفتن

کار بد

کار بر سر افتادن

کار بر هم زدن

کار بر کسی تنگ گرفتن

کار براراستن

کار برامدن

کار براوردن

کار برداری

کار بردن

کار بزرگ

کار بستن

کار به

کار بینی

کار تراشیدن

کار تمام ساختن

کار خانه

کار خانگی

کار خوابیدن

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "ک" - فرهنگ فارسی