دیکشنری تخصصی

absolute volue

absolute volume

absolute volume method

absolute vorticity

absolute wave velocity

<hr> صفر مطلق (معادل 273/15 درجه سانتی گراد زیر صفر یا 459/67 درجه فارنهایت زیر صفر)، صفر بی چون

صفر مطلق (معادل 273/15 درجه سانتی گراد زیر صفر یا 459/67 درجه فارنهایت زیر صفر)، صفر بی چون

absolute zero

absolute zero entropy

<hr> مطلقا، کاملا، قطعا، به هیچ وجه، بی شک، حتما، بدون قید و شرط، به کلی، مسلما، صد در صد، بکلی، بهیچوجه، مستبدانه

مطلقا، کاملا، قطعا، به هیچ وجه، بی شک، حتما، بدون قید و شرط، به کلی، مسلما، صد در صد، بکلی، بهیچوجه، مستبدانه

absolutely

absolutely closed space

absolutely continuous

absolutely continuous function

absolutely continuous spectrum

absolutely convergent

absolutely convergent double series

absolutely convergent power series

absolutely convergent series

absolutely convex set

absolutely irreducible character

absolutely irreducible representation

absolutely minimal model

absolutely summable

absolutely unbiased estimator

absolutly dry

<hr> معنی : پاک کردن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن <hr> معانی دیگر : تبرئه کردن، آزاد کردن (از قید چیزی)، بخشودن، آمرزیدن، بخشیدن گناه، کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن

معنی : پاک کردن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن معانی دیگر : تبرئه کردن، آزاد کردن (از قید چیزی)، بخشودن، آمرزیدن، بخشیدن گناه، کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن

absolve

absopption

<hr> معنی : جذب کردن، جذب شدن، فرا گرفتن، در اشامیدن، کاملا فرو بردن، تحلیل کردن، مجذوب شدن در، در کشیدن <hr> معانی دیگر : درآشامیدن، درمکیدن، به خود کشیدن، (توجه کسی را) جلب کردن، مجذوب کردن، (نور و صدا را) خفه کردن، جذب کردن (بدون بازتاب یا پژواک)، مغروق کردن، به عهده گرفتن (هزینه و مخارج)، (تکان یا ضربه را) تحمل کردن، فروبردن، جذب شدن غدد، تحلیل بردن، مستغرق بودن

معنی : جذب کردن، جذب شدن، فرا گرفتن، در اشامیدن، کاملا فرو بردن، تحلیل کردن، مجذوب شدن در، در کشیدن معانی دیگر : درآشامیدن، درمکیدن، به خود کشیدن، (توجه کسی را) جلب کردن، مجذوب کردن، (نور و صدا را) خفه کردن، جذب کردن (بدون بازتاب یا پژواک)، مغروق کردن، به عهده گرفتن (هزینه و مخارج)، (تکان یا ضربه را

absorb

<hr> قابلیت جذب شدن، مجذوبیت

قابلیت جذب شدن، مجذوبیت

absorbability

<hr> قابل جذب، جذب کردنی، جذب شدنی، قابل نشف

قابل جذب، جذب کردنی، جذب شدنی، قابل نشف

absorbable

<hr> مقدار جذب، جذب کنندگى شیمى : جذب ورزش : دراشامى

مقدار جذب، جذب کنندگى شیمى : جذب ورزش : دراشامى

absorbance

absorbancy

<hr> جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام

جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام

absorbant

<hr> مجذوب، مستغرق (در انجام کاری)، جذب شده، درآشامیده، مستحیل شده، هضم شده

مجذوب، مستغرق (در انجام کاری)، جذب شده، درآشامیده، مستحیل شده، هضم شده

absorbed

absorbed asphalt content

absorbed dose rate

absorbed gas

absorbed light

absorbed water

<hr> معنی : جذب، قدرت جذب، خاصیت درکشی یا دراشامی، تحلیل، قابلیت جذب، فرو بری <hr> معانی دیگر : خاصیت درکشی یا دراشامی، جذب، فروبری، تحلیل، قابلیت جذب، قدرت جذب

معنی : جذب، قدرت جذب، خاصیت درکشی یا دراشامی، تحلیل، قابلیت جذب، فرو بری معانی دیگر : خاصیت درکشی یا دراشامی، جذب، فروبری، تحلیل، قابلیت جذب، قدرت جذب

absorbency

absorbency index

absorbency of paper

<hr> معنی : جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام <hr> معانی دیگر : کشنده، درآشام، فروخور، درآشامنده، هر چیزی که (نور یا رطوبت و غیره را) جذب می کند، نم گیر، نورگیر، صدا خفه کن

معنی : جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام معانی دیگر : کشنده، درآشام، فروخور، درآشامنده، هر چیزی که (نور یا رطوبت و غیره را) جذب می کند، نم گیر، نورگیر، صدا خفه کن

absorbent

absorbent bronze

absorbent chromatography

<hr> پنبه ی جذب کننده (پنبه ای که دارای خاصیت جذب بیشتری است و در جراحی به کار می رود)، پنبه ی جراحی

پنبه ی جذب کننده (پنبه ای که دارای خاصیت جذب بیشتری است و در جراحی به کار می رود)، پنبه ی جراحی

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی