دیکشنری تخصصی

affine basis

affine binormal

affine chain

affine congruent subset

affine connection

affine coordinates

affine curvature

affine differential geometry

affine distortion

affine equivalence

affine geometry

affine hyperplane

affine line

affine linear variety

affine locally symmetric space

affine mapping

affine minimal surface

affine morphism

affine normal

affine plane

affine reference

affine ring

affine simplex

affine space

affine subspace

affine torsion

affine transformation

affine transfrmation

affine variety

affinely congruent subsets

<hr> معنی : نزدیکی، پیوستگی، وابستگی، قوم و خویش سببی <hr> معانی دیگر : رابطه ی نزدیک، همبستگی، قرابت، خویشی، شباهت، مشابهت، آونجیدگی (از نظر ساختمان یا نسبت)، میل طبیعی، وجه اشتراک، جاذبه ی متقابل، علاقه ی دو طرفه، کشش، جاذبه ی جنسی، راه داشتن دل به دل، خویشاوندی سببی (در مقابل نسبی)، خویشاوندی (از طریق ازدواج)

معنی : نزدیکی، پیوستگی، وابستگی، قوم و خویش سببی معانی دیگر : رابطه ی نزدیک، همبستگی، قرابت، خویشی، شباهت، مشابهت، آونجیدگی (از نظر ساختمان یا نسبت)، میل طبیعی، وجه اشتراک، جاذبه ی متقابل، علاقه ی دو طرفه، کشش، جاذبه ی جنسی، راه داشتن دل به دل، خویشاوندی سببی (در مقابل نسبی)، خویشاوندی (از طریق ازدو

affinity

affinity diagram

affinity partitioning

<hr> معنی : تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن <hr> معانی دیگر : اذعان کردن (در مقابل: انکار کردن denyto)، به طور قطع گفتن، تاکید کردن، قانونی کردن، تصویب کردن، تایید کردن

معنی : تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن معانی دیگر : اذعان کردن (در مقابل: انکار کردن denyto)، به طور قطع گفتن، تاکید کردن، قانونی کردن، تصویب کردن، تایید کردن

affirm

affirmanti non neganti incumbit probation

affirmantis est probare

<hr> معنی : تاکید، تصدیق، اثبات، تصریح، اظهار قطعی <hr> معانی دیگر : اذعان، اعتراف، اعلامیه ی رسمی، تصدیقنامه، اعترافنامه، تاکیدیه

معنی : تاکید، تصدیق، اثبات، تصریح، اظهار قطعی معانی دیگر : اذعان، اعتراف، اعلامیه ی رسمی، تصدیقنامه، اعترافنامه، تاکیدیه

affirmation

<hr> معنی : عبارت مثبت، مثبت، تصدیق آمیز، اظهار مثبت <hr> معانی دیگر : خوش بین، امیدوار، (منطق) تصدیق، آری، بلی (بیشتر در مخابرات)، واژه ای که توافق را می رساند (مثل: آری)، واژه ی مثبت، تصدیق امیز

معنی : عبارت مثبت، مثبت، تصدیق آمیز، اظهار مثبت معانی دیگر : خوش بین، امیدوار، (منطق) تصدیق، آری، بلی (بیشتر در مخابرات)، واژه ای که توافق را می رساند (مثل: آری)، واژه ی مثبت، تصدیق امیز

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی