دیکشنری تخصصی

aiming

aiming line

aimless drainage

<hr> (اسکاتلند) مال خودش (خودشان)

(اسکاتلند) مال خودش (خودشان)

ainico

aintzira

<hr> معنی : هوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، هر چیز شبیه هوا، نفس، شهیق، سیما، اوازه، اواز، اهنگ، نما، بادخور کردن، اشکار کردن <hr> معانی دیگر : (در مورد تایر) باد، ظاهر، محیط، ظاهر یا حالت شخص، (جمع) افاده، بیان، هوایی، با هواپیما، هوا دادن، باد دادن، خشکاندن، در معرض هوا قرار دادن یا قرار گرفتن، اعلام کردن، (توسط رادیو و تلویزیون) پخش کردن، رجوع شود به: air conditioning، آهنگ، تصنیف، نغمه، نوا، هر چیز شبیه هوا گاز، بخار

معنی : هوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، هر چیز شبیه هوا، نفس، شهیق، سیما، اوازه، اواز، اهنگ، نما، بادخور کردن، اشکار کردن معانی دیگر : (در مورد تایر) باد، ظاهر، محیط، ظاهر یا حالت شخص، (جمع) افاده، بیان، هوایی، با هواپیما، هوا دادن، باد دادن، خشکاندن، در معرض هوا قرار دادن یا قرار گرفتن، اعل

air admission

air admission system

air assist containment

air atomizer

<hr> (اتومبیل) کیسه ی باد، کیسه ی ایمنی (که در داشبرد نصب شده و هنگام تصادم باز و پر باد می شود و سرنشین را از صدمه محفوظ نگه می دارد)

(اتومبیل) کیسه ی باد، کیسه ی ایمنی (که در داشبرد نصب شده و هنگام تصادم باز و پر باد می شود و سرنشین را از صدمه محفوظ نگه می دارد)

air bag

air bag equipped vehicle

<hr> (بسکتبال) توپ خطا، پرتاب خطا( که اصلا به تخته برخورد نکند) ورزش : پرتاب خطا

(بسکتبال) توپ خطا، پرتاب خطا( که اصلا به تخته برخورد نکند) ورزش : پرتاب خطا

air ball

air blower

air blust

<hr> کلید ضد فرگیر( فرستنده - گیرنده) الکترونیک : کلید ضد فرگیر

کلید ضد فرگیر( فرستنده - گیرنده) الکترونیک : کلید ضد فرگیر

air box

<hr> عمران : اجر سوراخدار که در داخل ساختمان جهت عبور هوا تعبیه میشود

عمران : اجر سوراخدار که در داخل ساختمان جهت عبور هوا تعبیه میشود

air brick

air bubble

air bubble air bell blister

air capacitor

air capacity of soil

<hr> (هیدرولیک) اتاقک هوا، مخزن هوا (که برای تنظیم جریان مایعات به کار می رود)

(هیدرولیک) اتاقک هوا، مخزن هوا (که برای تنظیم جریان مایعات به کار می رود)

air chamber

air chamber pump

air circuit breaker

air clamp

air classifier

air cocentration ratio

air coil

air coller

air column

air compressor

air concentration ratio

<hr> (با تهویه ی مطبوع) خنک کردن، خنک سازی کردن، دارای دستگاه تهویه کردن، تهویه کردن

(با تهویه ی مطبوع) خنک کردن، خنک سازی کردن، دارای دستگاه تهویه کردن، تهویه کردن

air condition

<hr> دستگاه تهویه ی مطبوع

air conditioner

<hr> معنی : تهویه مطبوع <hr> معانی دیگر : تهویه مطبوع

معنی : تهویه مطبوع معانی دیگر : تهویه مطبوع

air conditioning

air content

air content of soil

<hr> تهویه شده، خنک شونده با هوا

تهویه شده، خنک شونده با هوا

air cooled

air cooling

air core

air core coil

air core transformer

<hr> دالان هوایی، راه هوایی (که مورد توافق بین المللی است)، گذرگاه هوایی، کریدور هوایی

دالان هوایی، راه هوایی (که مورد توافق بین المللی است)، گذرگاه هوایی، کریدور هوایی

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی