دیکشنری تخصصی

automatic rotating blowout preventer

automatic scanning receiver

automatic selecity comntrol

automatic send reciever

automatic sensitivity control

automatic shutter

automatic shuttle

automatic spillway

automatic start mark slate

automatic test equipment

automatic tide gauge

automatic title printer

automatic titrator

automatic tracking automatic aiming autotrack

automatic traffic control

automatic transmission

automatic transmission coolant line

automatic transmission fluid

automatic transmission lubrication

automatic tuni9ng system

automatic unloader

automatic vehicle location or avl or avl

automatic volume control

automatic weather station

automatic weft pirn

automatic winder

automatic winding machine

automatic wokhead

<hr> معنی : بطور خودکار، بصورت خودکار، خودبخود، بطور غیرارادی <hr> معانی دیگر : خودبخود، بطور خودکار، بطور غیرارادی

معنی : بطور خودکار، بصورت خودکار، خودبخود، بطور غیرارادی معانی دیگر : خودبخود، بطور خودکار، بطور غیرارادی

automatically

automatically trimmed

<hr> معنی : خودکاری، دستگاه تنظیم خودکار <hr> معانی دیگر : خودکارسازی، مجهز سازی به دستگاه های خودکار، اتوماتیک کردن، اتوماسیون، جایگزینی دستگاه های خودکار که کردارهای تکراری انسان را انجام می دهند (در امور غیر صنعتی)، کنترل و هدایت دستگاهی بطور خودکار

معنی : خودکاری، دستگاه تنظیم خودکار معانی دیگر : خودکارسازی، مجهز سازی به دستگاه های خودکار، اتوماتیک کردن، اتوماسیون، جایگزینی دستگاه های خودکار که کردارهای تکراری انسان را انجام می دهند (در امور غیر صنعتی)، کنترل و هدایت دستگاهی بطور خودکار

automation

automatisation

<hr> معنی : ماشین، ماشین خودکار، ادم مکانیکی، ادم بی اراده، الت دست <hr> معانی دیگر : (انسان یا حیوان) دارای رفتار ماشینی و یکنواخت، آدمک برقی یا مکانیکی، آدم واره، آدم ماشینی، (کامپیوتر) دستگاهی که به طور خودکار و بنابر برنامه ای که قبلا به آن داده شده کاری را انجام می دهد، ماشینی که کارهای انسان را میکند

معنی : ماشین، ماشین خودکار، ادم مکانیکی، ادم بی اراده، الت دست معانی دیگر : (انسان یا حیوان) دارای رفتار ماشینی و یکنواخت، آدمک برقی یا مکانیکی، آدم واره، آدم ماشینی، (کامپیوتر) دستگاهی که به طور خودکار و بنابر برنامه ای که قبلا به آن داده شده کاری را انجام می دهد، ماشینی که کارهای انسان را میکند

automaton

automixer

automobile inspection

automobile insurance

automobile occupancy

automobile usage

<hr> ثبت کننده عملیات کامپیوتر کامپیوتر : برنامه کامپیوترى که وظایف عملیاتى کامپیوتر را ثبت مى کند

ثبت کننده عملیات کامپیوتر کامپیوتر : برنامه کامپیوترى که وظایف عملیاتى کامپیوتر را ثبت مى کند

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی