دیکشنری تخصصی

<hr> معنی : حکم، کشف، اکتشاف، یافت، یابنده، افزار <hr> معانی دیگر : یابش، (چیز کشف شده) یافته، مکشوفه، انچه کارگر از خود بر سر کار می برد

معنی : حکم، کشف، اکتشاف، یافت، یابنده، افزار معانی دیگر : یابش، (چیز کشف شده) یافته، مکشوفه، انچه کارگر از خود بر سر کار می برد

finding

finding cube root

finding square root

findings

<hr> معنی : غرامت، تاوان، جریمه، فاخر، نرم، شگرف، خوب، ریز، نازک، عالی، لطیف، ظریف، خوش ایند، صاف کردن، جریمه کردن، کوچک کردن، جریمه گرفتن از، صاف شدن، رقیق شدن، خوب <hr> معانی دیگر : (فرانسه) براندی معمولی، بسیار خوب، اعلا، فرمند، بهی، خالص، ناب، سره، پالوده، پالیده، سارا، بی غش، ژاو، سالم، تندرست، سرحال، آردسان، نرم (از شدت ریزی)، باریک، بسیار کوچک، ریزه، تیز، برا، دقیق، حساس، ریز بینانه، (نوشتار و سخن و رفتار) پر تکلف، پر فیس و نمایش، (در اصل) تمام شده، تکمیل شده، کامل، (پوست و غیره) لطیف، پاژ، کاووس، تاوان خواستن (یا ستدن)، نقره داغ کردن، (دراصل) پایان، اتمام، فرجام، خاتمه، (دستور نواختن موسیقی) پایان، نت که پایان بخشی را نشان می دهد

معنی : غرامت، تاوان، جریمه، فاخر، نرم، شگرف، خوب، ریز، نازک، عالی، لطیف، ظریف، خوش ایند، صاف کردن، جریمه کردن، کوچک کردن، جریمه گرفتن از، صاف شدن، رقیق شدن، خوب معانی دیگر : (فرانسه) براندی معمولی، بسیار خوب، اعلا، فرمند، بهی، خالص، ناب، سره، پالوده، پالیده، سارا، بی غش، ژاو، سالم، تندرست، سرحال، آر

fine

fine adjustment

fine admixture

fine aggregate

fine bed loads

fine chrominance primary

fine clay

fine cold aggregate

fine crossbred

fine crusher

fine cut

fine draft

fine earth

fine end

fine frame

fine grain

<hr> (به ویژه چوب و چرم) صاف (دارای دانه ها و الیاف بسیار ریز و به هم فشرده)، ریز بافت، ریز ساختار

(به ویژه چوب و چرم) صاف (دارای دانه ها و الیاف بسیار ریز و به هم فشرده)، ریز بافت، ریز ساختار

واژه های حرف "f" - دیکشنری تخصصی