دیکشنری تخصصی

hyperbolic argument

hyperbolic cosecant

hyperbolic cosecant inverse

hyperbolic cosine

hyperbolic cotangent

hyperbolic cotangent inverse

hyperbolic cylinder

hyperbolic cylinderal surface

hyperbolic distribution

hyperbolic equation

hyperbolic function

hyperbolic function inverse

hyperbolic geometry

hyperbolic horn

hyperbolic identity

hyperbolic inverse

hyperbolic inverse function

hyperbolic logarithm

hyperbolic navigation system

hyperbolic paraboloid

hyperbolic paraboloid shell

hyperbolic partial differential equation

hyperbolic point

hyperbolic point of a surface

hyperbolic position fixing system

hyperbolic secant

hyperbolic secant inverse

hyperbolic sector

hyperbolic sine

hyperbolic sine inverse

hyperbolic spiral

hyperbolic substitution

hyperbolic tangent

hyperbolic trigonometry

hyperbolically completely monotone distribution

<hr> (هندسه) هذلولی سان، هذلولی وار، هیپربولوئید

(هندسه) هذلولی سان، هذلولی وار، هیپربولوئید

hyperboloid

hyperboloid of one sheet

hyperboloid of revolution

hyperboloid of revolution of one sheet

hyperboloid of two sheets

<hr> <b>معنی</b> : ساکن دورترین نقطه شمالی زمین، بسیار سرد <hr> <b>معانی دیگر</b> : شمالی، اهل شمال، شمالگانی، شمالزی، (h بزرگ) وابسته به شمال زیان یا هیپربوریان ها، (اسطوره ی یونان) هیپربوریان (هریک از ساکنان نواحی بسیار شمالی)، باحرف کوچک ساکن دورترین نقطه شمالی زمین

معنی : ساکن دورترین نقطه شمالی زمین، بسیار سرد معانی دیگر : شمالی، اهل شمال، شمالگانی، شمالزی، (h بزرگ) وابسته به شمال زیان یا هیپربوریان ها، (اسطوره ی یونان) هیپربوریان (هریک از ساکنان نواحی بسیار شمالی)، باحرف کوچک ساکن دورترین نقطه شمالی زمین

hyperborean

<hr> کامپیوتر : نوعى محیط برنامه نویسى که تمام شکل هاى گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایى از کارت شاخص دار سازمان مى دهد هایپرکارت

کامپیوتر : نوعى محیط برنامه نویسى که تمام شکل هاى گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایى از کارت شاخص دار سازمان مى دهد هایپرکارت

واژه های حرف "h" - دیکشنری تخصصی