دیکشنری تخصصی

literal constant

literal equation

literal expression

literal interpretation

literal meaning

literal notation

literal numbers

literal translation title

literals

<hr> معنی : ادبیات، نوشتجات، ادب و هنر، مواد چاپی <hr> معانی دیگر : آثار ادبی، نوشتارهای وابسته به حرفه ی علمی، (موسیقی) کلیه ی تصنیفات مربوط به ساز یا صدای بخصوص، بروشور، مطلب چاپی، مطبوعات

معنی : ادبیات، نوشتجات، ادب و هنر، مواد چاپی معانی دیگر : آثار ادبی، نوشتارهای وابسته به حرفه ی علمی، (موسیقی) کلیه ی تصنیفات مربوط به ساز یا صدای بخصوص، بروشور، مطلب چاپی، مطبوعات

literature

lith film

litharenite or litharenites or litharenites

<hr> (شیمی) لتارج (اکسید سرب به فرمول pbo)، مردار سنگ، مونوکسید سرب

(شیمی) لتارج (اکسید سرب به فرمول pbo)، مردار سنگ، مونوکسید سرب

litharge

<hr> شیمى : لیتیم دار کردن

lithiation

lithiation transmetalation

<hr> معنی : سنگی، وابسته به ریگ، وابسته به لیتوم <hr> معانی دیگر : وابسته به سنگ، حجری، (شیمی) وابسته به لیتیم، ریگی، وابسته به لیتوم <hr> lithic_ پسوند: وابسته به عهد حجر، - سنگی [neolithic]

معنی : سنگی، وابسته به ریگ، وابسته به لیتوم معانی دیگر : وابسته به سنگ، حجری، (شیمی) وابسته به لیتیم، ریگی، وابسته به لیتوم lithic_ پسوند: وابسته به عهد حجر، - سنگی [neolithic]

lithic

lithic arkose or lithicarkose or lithicarkose

lithic contact

lithic pellet or peloid or peloid or pellet or pellets or peloids

lithic tuff

lithicwacke

lithification

lithify

lithiomarsturite

lithiophilite

lithiophorite

lithiophosphate

lithiotantite

lithiowodginite

<hr> معنی : لیتوم <hr> معانی دیگر : (شیمی) لیتیم (ماده ی شیمیایی فلزی و نرم و سیمین فام که سبکترین فلز شناخته شده است - نشان آن: li، وزن اتمی: 6/941، عدد اتمی: 3، نقطه ی گداز:180/5 c، نقطه ی جوش: 1336c)

معنی : لیتوم معانی دیگر : (شیمی) لیتیم (ماده ی شیمیایی فلزی و نرم و سیمین فام که سبکترین فلز شناخته شده است - نشان آن: li، وزن اتمی: 6/941، عدد اتمی: 3، نقطه ی گداز:180/5 c، نقطه ی جوش: 1336c)

lithium

lithium niobate

lithium tantalate

lithiumn power cell

lithoclast or lithoclasts or lithoclasts

lithofacies

lithogenous

<hr> معنی : چاپ سنگی، حکاکی روی سنگ، حجاری، حک کردن <hr> معانی دیگر : متن چاپ شده با چاپ سنگی

معنی : چاپ سنگی، حکاکی روی سنگ، حجاری، حک کردن معانی دیگر : متن چاپ شده با چاپ سنگی

lithograph

lithographic printing

lithographic texture

lithographiy

<hr> معنی : چاپ سنگی، حکاکی بر روی سنگ <hr> معانی دیگر : لیتوگرافی

معنی : چاپ سنگی، حکاکی بر روی سنگ معانی دیگر : لیتوگرافی

lithography

<hr> داراى شکل سنگ یا ساختمان سنگى

داراى شکل سنگ یا ساختمان سنگى

lithoidal

lithologic unit

lithological profile

<hr> معنی : سنگ شناسی، صخره شناسی <hr> معانی دیگر : سنگ شناسی، صخره شناسی

معنی : سنگ شناسی، صخره شناسی معانی دیگر : سنگ شناسی، صخره شناسی

واژه های حرف "l" - دیکشنری تخصصی