دیکشنری تخصصی

marketing mix

marketing research

marketing studies

<hr> معنی : نشان، علامت گذاری، علامت سلاح، نشاندار سازی <hr> معانی دیگر : نشانه گذاری، علامت گذاری (رجوع شود به: mark)، انگ

معنی : نشان، علامت گذاری، علامت سلاح، نشاندار سازی معانی دیگر : نشانه گذاری، علامت گذاری (رجوع شود به: mark)، انگ

marking

<hr> مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکار میرود

مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکار میرود

marking ink

marking off

markov chain

markov chain models

markov chain monte carlo algorithm

markov chains

markov decision process

markov inequality

markov matrix

markov polya distribution

<hr> (زیست شناسی - ژنتیک) فرآیند مارکف (markoff process هم می نویسند)

(زیست شناسی - ژنتیک) فرآیند مارکف (markoff process هم می نویسند)

markov process

markov property

markov random field

markov shift

markovian decision process

markovian dependence

markovnikoff addition reaction

markovnikoff orientation

markownikoffs rule

markup language

<hr> معنی : خاک اهکدار، اهک رس، خاک کود، پیچیدن طناب، دولا بستن، با خاک اهکدار کود دادن <hr> معانی دیگر : (آمیزه ای از خاک رس و شن و خاک آهک که نرم و خرد شونده است و برای کود دادن به کار می رود) آهک رس، مارل، هرگونه رسوب خاک دار و نرم و خردشونده، (شعر قدیم) خاک، (کشتیرانی - برای حفظ طناب دور آن) نخ پیچی کردن، (طناب را) روکش کردن

معنی : خاک اهکدار، اهک رس، خاک کود، پیچیدن طناب، دولا بستن، با خاک اهکدار کود دادن معانی دیگر : (آمیزه ای از خاک رس و شن و خاک آهک که نرم و خرد شونده است و برای کود دادن به کار می رود) آهک رس، مارل، هرگونه رسوب خاک دار و نرم و خردشونده، (شعر قدیم) خاک، (کشتیرانی - برای حفظ طناب دور آن) نخ پیچی کردن،

marl

marl ball or marl biscuit or marl biscuit

marl effect

marl pebble or marl biscuit or marl biscuit

marl slate

marl yarn

marlaceous

marlex

<hr> معنی : نیزه ماهی، ماهی شکاری بزرگ <hr> معانی دیگر : (ریسمان شل بافت که برای حفظ طناب کشتی از ساییدگی، دور آن می پیچند) روکش طناب (marling و marlin هم می نویسند)

معنی : نیزه ماهی، ماهی شکاری بزرگ معانی دیگر : (ریسمان شل بافت که برای حفظ طناب کشتی از ساییدگی، دور آن می پیچند) روکش طناب (marling و marlin هم می نویسند)

marline

marling

marlite or marlyte or marlyte

marloesite

marly chalk

marly limestone

marlyte or marlite or marlite

<hr> معنی : لرزانک، مربای به، مربای نارنج <hr> معانی دیگر : مربای پرتقال، مارمالاد

معنی : لرزانک، مربای به، مربای نارنج معانی دیگر : مربای پرتقال، مارمالاد

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی