دیکشنری تخصصی

<hr> معنی : شاه بلوط اروپایی، رنگ خرمایی مایل بقرمز <hr> معانی دیگر : قرمز آلبالویی، (کسی را در جزیره ی بی آب و علف رها کردن و رفتن - سابقا دزدان دریایی این کار را می کردند) یکه و تنها رها کردن، بی کس و کار گذاشتن، ترک کردن، در بیچارگی و عسرت گذاشتن، (جنوب ایالات متحده - مهجور) به طور تفریحی در چادر زندگی کردن، اردو زدن، (نادر) آدم رها شده (در جزیره ی بیابانی یا شرایط سخت)، درجزیره دورافتاده یاجاهای مشابهی رها شدن یا گیرافتادن

معنی : شاه بلوط اروپایی، رنگ خرمایی مایل بقرمز معانی دیگر : قرمز آلبالویی، (کسی را در جزیره ی بی آب و علف رها کردن و رفتن - سابقا دزدان دریایی این کار را می کردند) یکه و تنها رها کردن، بی کس و کار گذاشتن، ترک کردن، در بیچارگی و عسرت گذاشتن، (جنوب ایالات متحده - مهجور) به طور تفریحی در چادر زندگی کرد

maroon

marosite

marquee select

marquisette curtain net

marquisette leno fabric

marquisettes

<hr> معنی : اتحاد، پیمان ازدواج، جشن عروسی، عروسی، ازدواج، نکاح، زناشویی، یگانگی <hr> معانی دیگر : همسری، بیوگانی، پیوند، هم بستگی، تلفیق، هم آمیزی، ادغام، عقید

معنی : اتحاد، پیمان ازدواج، جشن عروسی، عروسی، ازدواج، نکاح، زناشویی، یگانگی معانی دیگر : همسری، بیوگانی، پیوند، هم بستگی، تلفیق، هم آمیزی، ادغام، عقید

marriage

marriage counselling

<hr> رجوع شود به: dowry، جهیز، جهاز، مهریه، کابین

رجوع شود به: dowry، جهیز، جهاز، مهریه، کابین

marriage portion

married combined print

married or composite print

married print

marrite

marrying up

<hr> معنی : بهرام <hr> معانی دیگر : (اسطوره های روم) مارس (خدای جنگ که یونانی ها به او می گفتند: ares)، نماد جنگ، مظهر خشونت و نبرد، ستاره مری، خدای جنگ

معنی : بهرام معانی دیگر : (اسطوره های روم) مارس (خدای جنگ که یونانی ها به او می گفتند: ares)، نماد جنگ، مظهر خشونت و نبرد، ستاره مری، خدای جنگ

mars

mars global surveyor

mars pathfinder lander

marscoite

marsden chart

marsei soap

<hr> پارچه ی کلفت و پنبه ای با نقش برجسته

پارچه ی کلفت و پنبه ای با نقش برجسته

marseilles

<hr> معنی : مرداب، باتلاق، باطلاق، لجن زار، سیاه اب <hr> معانی دیگر : لشاب، ماندآب

معنی : مرداب، باتلاق، باطلاق، لجن زار، سیاه اب معانی دیگر : لشاب، ماندآب

marsh

marsh bar

marsh creek

marsh funnel

<hr> گاز باتلاق (گاز متان که در باتلاق ها و لجن زارها یافت می شود)، گاز متان که در معادن ذغال سنگ وباتلاقهایافت میشود

گاز باتلاق (گاز متان که در باتلاق ها و لجن زارها یافت می شود)، گاز متان که در معادن ذغال سنگ وباتلاقهایافت میشود

marsh gas

marsh ore

marsh peat

marsh tidal

marshaling

marshall hammer

marshall test machine

<hr> هدایت کننده به محل تجمع علوم نظامى : جمع اورى کننده یکان

هدایت کننده به محل تجمع علوم نظامى : جمع اورى کننده یکان

marshaller

marshite

<hr> سرزمین باتلاقی، سرزمین مردابی، لش آبگاه

سرزمین باتلاقی، سرزمین مردابی، لش آبگاه

marshland

marsturite

martensite steel

marthozite

martial law

martin htst

<hr> معنی : شرط بندی، تسمه زیر گردن اسب <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی)، تسمه ی زیر گردن اسب (که به تنگ اسب وصل است و اجازه نمی دهد اسب سرخود را زیاد بلند کند)، زیربند، (کشتی بادبان دار) مهار تیر بادبان (که از نوسان زیاد آن جلوگیری می کند)، رجوع شود به: dolphin striker، طناب یا زنجیر زیرین دگل یا بادبان

معنی : شرط بندی، تسمه زیر گردن اسب معانی دیگر : (از ریشه ی عربی)، تسمه ی زیر گردن اسب (که به تنگ اسب وصل است و اجازه نمی دهد اسب سرخود را زیاد بلند کند)، زیربند، (کشتی بادبان دار) مهار تیر بادبان (که از نوسان زیاد آن جلوگیری می کند)، رجوع شود به: dolphin striker، طناب یا زنجیر زیرین دگل یا بادبان

martingale

martinite

marumoite

<hr> مخفف: مذکر، نرین <hr> mas _ پسوند: جشن، عید [martinmas]

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی