دیکشنری تخصصی

<hr> معنی : موطن، رحم، ماتریس، زهدان، بچه دان، جای پیدایش <hr> معانی دیگر : سرچشمه، اصل، مبدا، زادگاه، موجد، زایش گر، زاینده، (در اصل) زهدان، زاقدان، قالب، تپنگ، (صفحه ی گرام و غیره) نسخه ی اصلی، نسخه ی مادر، (کالبد شناسی) بافت زایشی(که ناخن و دندان و غیره می سازد)، ماده ی زمینه ای، ماده ی زایا (ماده ی ناجاندار مانند استخوان که یاخته های زنده در آن جایگزین شده اند)، (الکترونیک: آمیختن چند پیام برای تسهیل در ضبط یا ارسال و جدا سازی آنها هنگام دریافت) شباک، (زمین شناسی - سنگ یا خاک سفت که بلور یا ریگ یا سنگواره در آن جایگزین شده باشد) بوگان، بوگان سنگ، (زبانشناسی) جمله ی درونه دار، (دستور زبان) بند اصلی، جمله ی پایه

معنی : موطن، رحم، ماتریس، زهدان، بچه دان، جای پیدایش معانی دیگر : سرچشمه، اصل، مبدا، زادگاه، موجد، زایش گر، زاینده، (در اصل) زهدان، زاقدان، قالب، تپنگ، (صفحه ی گرام و غیره) نسخه ی اصلی، نسخه ی مادر، (کالبد شناسی) بافت زایشی(که ناخن و دندان و غیره می سازد)، ماده ی زمینه ای، ماده ی زایا (ماده ی ناجاند

matrix

matrix addition

matrix adjoint

matrix algebra

matrix beta distribution

matrix calculus

matrix characteristic

matrix collector

matrix column

matrix definition

matrix derivatives

matrix determinant

matrix diagonal

matrix dimension

matrix element

matrix elementary

matrix equation

matrix f distribution

matrix game

matrix gauge

matrix generator

matrix inversion

matrix isolation spectroscopy

matrix line

matrix line printer

matrix mechnics

matrix multiplication

matrix normal distribution

matrix notation

matrix of an endomorphism

matrix of change of base

matrix of coefficients

matrix of correlation coefficients

matrix of covariance

matrix of eigenvalues

matrix of latent roots

matrix of linear transformation

matrix of losses

matrix of transition probability

matrix operations

matrix organization

matrix permutation

matrix polynomial

<hr> معنی : چاپگر ماتریسی <hr> معانی دیگر : چاپگر ماتریسی

معنی : چاپگر ماتریسی معانی دیگر : چاپگر ماتریسی

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی