دیکشنری تخصصی

meeting of minds

meeting of two surges

meeting rails

<hr> پیشوند:، بزرگ، کلان [megaphone یا megacephalic]، میلیون، مگا

پیشوند:، بزرگ، کلان [megaphone یا megacephalic]، میلیون، مگا

mega

mega barchan

mega evolution

mega ripples

megabar

<hr> معنی : میلیون ذره، مگاذره <hr> معانی دیگر : میلیون ذره، مگاذره

معنی : میلیون ذره، مگاذره معانی دیگر : میلیون ذره، مگاذره

megabit

megabit per second

megabreccia

<hr> (کامپیوتر)، یکان گنجایی برابر با 1048576 بایت

(کامپیوتر)، یکان گنجایی برابر با 1048576 بایت

megabyte

megabyte per second

megacurie

<hr> رجوع شود به: megahertz، یک میلیون دور، یک میلیون دور در دقیقه

رجوع شود به: megahertz، یک میلیون دور، یک میلیون دور در دقیقه

megacycle

megacyclite

megaelectronvolt

<hr> کامپیوتر : یک میلیون عملیات ممیز شناور در ثانیه مگافلاپ

کامپیوتر : یک میلیون عملیات ممیز شناور در ثانیه مگافلاپ

megaflop

megafossil or macrofossil or macrofossil

megagauss

megagauss physics

megagroup

<hr> معنی : مگا هرتز، میلیون هرتز <hr> معانی دیگر : (فیزیک) یک میلیون هرتز (مخفف آن: mhz)

معنی : مگا هرتز، میلیون هرتز معانی دیگر : (فیزیک) یک میلیون هرتز (مخفف آن: mhz)

megahertz

megakalsilite

<hr> (به ویژه در بقایای ساختمان های نوسنگی و انسان های اولیه) کلان سنگ، خرسنگ، سنگ بزرگ، سنگ یادگاری

(به ویژه در بقایای ساختمان های نوسنگی و انسان های اولیه) کلان سنگ، خرسنگ، سنگ بزرگ، سنگ یادگاری

megalith

megampere

megapixel

megapore or macropore or macropore

megarad

megascopic

<hr> (گیاه شناسی) بزرگ هاگ، کلان هاگ، هاگدان بزرگ وغیر جنسی بعضی سرخسها

(گیاه شناسی) بزرگ هاگ، کلان هاگ، هاگدان بزرگ وغیر جنسی بعضی سرخسها

megaspore

megatherm or macrofherm or macrofherm

megavolt

megavoltampere

<hr> معنی : یک میلیون وات <hr> معانی دیگر : (برق) مگاوات (یک میلیون وات - مخفف: mw یا mw)

معنی : یک میلیون وات معانی دیگر : (برق) مگاوات (یک میلیون وات - مخفف: mw یا mw)

megawatt

megawatt hour

megayear

<hr> الکترونیک : مگوهم سنج

megger

megger test

<hr> معنی : یک میلیون اهم <hr> معانی دیگر : (فیزیک) مگ اهم (یک میلیون اهم)، یک میلیون اهم واحد مقاومت الکتریکی

معنی : یک میلیون اهم معانی دیگر : (فیزیک) مگ اهم (یک میلیون اهم)، یک میلیون اهم واحد مقاومت الکتریکی

megohm

megohm farad

megohmmeter

megotiation

meinzer

meionite or wernerite or wernerite

<hr> معنی : تحقیر، تقسیم سلولی، تقسیم کاهشی، نمایش مصغر چیزی، اطناب <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی)، کاستمان، میوز، زیست شناسی تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدید میگردد

معنی : تحقیر، تقسیم سلولی، تقسیم کاهشی، نمایش مصغر چیزی، اطناب معانی دیگر : (زیست شناسی)، کاستمان، میوز، زیست شناسی تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدید میگردد

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی