دیکشنری تخصصی

moth proof finishing

moth proofing

moth proofing agent

moth repellent

mothball evaporating

<hr> (کامپیوتر و دیگر دستگاه های الکترونیکی) برد مادر، برد اصلی، تخته ی اصلی، تخته ی مادر

(کامپیوتر و دیگر دستگاه های الکترونیکی) برد مادر، برد اصلی، تخته ی اصلی، تخته ی مادر

mother board

mother cloud

mother crystal

mother culture

mother geosyncline

mother liquid

mother liquor

mother of coal or fusain or fusain

mother of emerald

mother of pearl cloud

mother oil

mother population

mother rock

mother rock of oil

mother rock or parent rock or parent rock

mothicide

<hr> (پارچه و غیره) دارای مواد شیمیایی ضدبید، پاد بید کردن

(پارچه و غیره) دارای مواد شیمیایی ضدبید، پاد بید کردن

mothproof

<hr> معنی : اصل، موضوع، موتیف، مایه اصلی، شکل عمده <hr> معانی دیگر : (آثار هنری و ادبی) درونمایه، مایه ی اصلی، (در طرح) نقش مکرر، زیرمایه

معنی : اصل، موضوع، موتیف، مایه اصلی، شکل عمده معانی دیگر : (آثار هنری و ادبی) درونمایه، مایه ی اصلی، (در طرح) نقش مکرر، زیرمایه

motif

motility

<hr> معنی : حرکت، جنبش، پیشنهاد، تکان، سیر، ژست، جنب وجوش، پیشنهاد کردن، اشاره کردن <hr> معانی دیگر : جنب، میل، خواست، (در گردهمایی ها و غیره) پیشنهاد، طرح، (حقوق) درخواست از دادگاه (برای صدور حکم و غیره)، اشاره، حرکت سر و دست (رجوع شود به: gesture)، ایما، نمار، با سر و دست حالی کردن، نمارکردن، نماریدن، (نادر) قدرت حرکت، جنب توانی، (موسیقی) تغییر و تکامل آهنگ در یک قطعه، پویایی آهنگ، طرح دادن

معنی : حرکت، جنبش، پیشنهاد، تکان، سیر، ژست، جنب وجوش، پیشنهاد کردن، اشاره کردن معانی دیگر : جنب، میل، خواست، (در گردهمایی ها و غیره) پیشنهاد، طرح، (حقوق) درخواست از دادگاه (برای صدور حکم و غیره)، اشاره، حرکت سر و دست (رجوع شود به: gesture)، ایما، نمار، با سر و دست حالی کردن، نمارکردن، نماریدن، (نادر

motion

motion analysis

motion analysis camera

motion and time study

motion blur

motion economy

motion equation

motion in a circle

motion in a straight line

motion in bar

motion in limine

motion paralax

<hr> معنی : سینما <hr> معانی دیگر : فیلم سینما

معنی : سینما معانی دیگر : فیلم سینما

motion picture

motion picture camera

motion picture discrimination

motion picture group sandard

motion picture pickup

motion picture projector

motion picture studio

motion sensor

motion study

motion unsharpness

motionless mixer

<hr> معنی : تحریک کردن، انگیختن، تهییج کردن <hr> معانی دیگر : انگیزاندن، برانگیختن، تشویق و ترغیب کردن، انگیزه ی چیزی بودن

معنی : تحریک کردن، انگیختن، تهییج کردن معانی دیگر : انگیزاندن، برانگیختن، تشویق و ترغیب کردن، انگیزه ی چیزی بودن

motivate

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی