reachability analysis

reachable

reachable state

reacher in

reaching in machine

reacquired shares

reacquisition

reacration

<hr> معنی : واکنش نشان دادن، عکس العمل نشان دادن، واکنش کردن، تحت تاثیر واقع شدن <hr> معانی دیگر : عکس العمل داشتن (یا نشان دادن)، (به روال اول خود) بازگشتن، به افزایش ادامه دادن، (شیمی - با: on یا with) فعل و انفعال کردن، اثر کردن یا داشتن، کنش واکنش کردن، واکنایی داشتن، دوباره کردن یا انجام دادن، دوباره عمل کردن

معنی : واکنش نشان دادن، عکس العمل نشان دادن، واکنش کردن، تحت تاثیر واقع شدن معانی دیگر : عکس العمل داشتن (یا نشان دادن)، (به روال اول خود) بازگشتن، به افزایش ادامه دادن، (شیمی - با: on یا with) فعل و انفعال کردن، اثر کردن یا داشتن، کنش واکنش کردن، واکنایی داشتن، دوباره کردن یا انجام دادن، دوباره عمل

react

<hr> معنی : مقاومت القایی یا خازنی، واکنش، مقاومت واکنشی، واکنش برق <hr> معانی دیگر : (الکترونیک) ایستایی، وازش، راکتانس، مقاومت ظاهری، واکنایی

معنی : مقاومت القایی یا خازنی، واکنش، مقاومت واکنشی، واکنش برق معانی دیگر : (الکترونیک) ایستایی، وازش، راکتانس، مقاومت ظاهری، واکنایی

reactance

reactance capacitive

reactance control circuit

reactance frequency divider

reactance frequency multiplier

reactance inductive

reactance modulator

<hr> (ماده ی شرکت کننده در فعل و انفعال شیمیایی) واکنا، کنش واکنشی، واکنش کننده

(ماده ی شرکت کننده در فعل و انفعال شیمیایی) واکنا، کنش واکنشی، واکنش کننده

reactant

<hr> معنی : عکس العمل، انفعال، واکنش، واکنشی، انعکاس <hr> معانی دیگر : بازگشت به روال اول، افزایش، اثر، هنایش، تاثیر، 5 - (شیمی) فعل و انفعال، کنش واکنش، کنایی، ارتجاع، واپس روی

معنی : عکس العمل، انفعال، واکنش، واکنشی، انعکاس معانی دیگر : بازگشت به روال اول، افزایش، اثر، هنایش، تاثیر، 5 - (شیمی) فعل و انفعال، کنش واکنش، کنایی، ارتجاع، واپس روی

reaction

reaction border or reaction rim or reaction rim

reaction boundry or reaction line or reaction line

reaction cavity

reaction chamber

reaction coordinates

reaction curve or reaction line or reaction line

reaction diluent

reaction force

reaction graph

reaction injection molding

reaction motor

reaction of clinker formation

reaction or nuclear reaction or nuclear reaction

reaction order

reaction point

reaction products

reaction progress

reaction rate of constant

reaction rim or reaction border or reaction border

reaction series

reaction shot

reaction soil

<hr> (روان شناسی) زمان واکنش

(روان شناسی) زمان واکنش

reaction time

reaction to external stimuli

reaction turbine

reactivation

reactivation surface

<hr> معنی : انفعالی، واکنشی، واکنشدار <hr> معانی دیگر : واکنش گر، واکنش پذیر، وازش پذیر

معنی : انفعالی، واکنشی، واکنشدار معانی دیگر : واکنش گر، واکنش پذیر، وازش پذیر

reactive

reactive aggregate

reactive attenuator

دیکشنری تخصصی

واژه های حرف "r" - دیکشنری تخصصی