دیکشنری تخصصی

rhizobia phizobium

rhizobia populated

rhizoclone or megarhizoclone or megarhizoclone

rhizoconcretion

rhizocretion

rhizocylinder

<hr> معنی : ریشه مانند، ریشه نما <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) ریشه سا، شبه ریشه

معنی : ریشه مانند، ریشه نما معانی دیگر : (گیاه شناسی) ریشه سا، شبه ریشه

rhizoid

<hr> معنی : ساقه زیرین، ساقه های زیر زمینی ریشه مانند <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) ساقه ی زیر زمینی، زمین ساقه، شبیه ریشه

معنی : ساقه زیرین، ساقه های زیر زمینی ریشه مانند معانی دیگر : (گیاه شناسی) ساقه ی زیر زمینی، زمین ساقه، شبیه ریشه

rhizome

rhizomorph

rhizophore

rhizophytous

rhizoplane

<hr> معنی : ریشه پایان <hr> معانی دیگر : (آمیب و غیره) ریشه پا (از رده ی rhizopoda)، وابسته به تیره ریشه پایان

معنی : ریشه پایان معانی دیگر : (آمیب و غیره) ریشه پا (از رده ی rhizopoda)، وابسته به تیره ریشه پایان

rhizopod

rhizopodial

rhizopodium or rhizopodia or rhizopodia

rhizoshere

rhizosphere

rhodanian orogeny or rhodanian or rhodanian

rhodarsenide

rhodelia

rhodesite

rhodia

rhodiafaser

rhodiafil

rhodialin

rhodianil

rhodite

<hr> (شیمی) رودیم، ردیم (عنصر سخت و فلزی به رنگ سفید مایل به خاکستری - نشان آن: rh، وزن اتمی: 102/905، شماره ی اتمی: 45، وزن مخصوص: 12/4، نقطه ی جوش: 1966c، نقطه ی گداز: 3727c)، رودیوم نام فلزسفیدسخت که درگروه فلزات پلاطینی در می ید

(شیمی) رودیم، ردیم (عنصر سخت و فلزی به رنگ سفید مایل به خاکستری - نشان آن: rh، وزن اتمی: 102/905، شماره ی اتمی: 45، وزن مخصوص: 12/4، نقطه ی جوش: 1966c، نقطه ی گداز: 3727c)، رودیوم نام فلزسفیدسخت که درگروه فلزات پلاطینی در می ید

rhodium

rhodizite

rhodochrosite or dialogite or dialogite or manganese spar

rhodochrostone

rhodolite or garnet or garnet or ruby

rhodolith

rhodonite or fowlerite or fowlerite

rhodostannite

rhodplumsite

rhodusite

rhohelos

<hr> معنی : معین، چرخ، دایره، لوزی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: rhombus، منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع

معنی : معین، چرخ، دایره، لوزی معانی دیگر : رجوع شود به: rhombus، منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع

rhomb

<hr> معنی : لوزی <hr> معانی دیگر : وابسته به لوزی، لوزی شکل، لوزی مانند، محاط در چند لوزی

معنی : لوزی معانی دیگر : وابسته به لوزی، لوزی شکل، لوزی مانند، محاط در چند لوزی

واژه های حرف "r" - دیکشنری تخصصی