دیکشنری تخصصی

ring spinning frame

ring spun worsted yarn

ring sticking

ring strain theory

ring structure

ring syncline or ring depression or ring depression

ring temple

ring tension

ring theory

ring time

ring tone or ring tones or ring tones

ring traveller

ring tube

ring tube misses bobbin peg

ring twisting

ring twisting frame

ring valve

ring wear tester

ring width index

ring winding

ring wire

ring with identity element

ring with unit element

ring with unity

<hr> (در بازی نعل افکنی به میخ) اصابت به هدف، پرتاب موفقیت آمیز، (شخص یا اسباب) زنگ زن، ناقوس زن، (اسب یا شخص که به طور تقلبی به جای دیگری وارد مسابقه شود) بازیکن قلابی، دونده ی غیر مجاز، جانشین، طنین انداز، زنگ زدن

(در بازی نعل افکنی به میخ) اصابت به هدف، پرتاب موفقیت آمیز، (شخص یا اسباب) زنگ زن، ناقوس زن، (اسب یا شخص که به طور تقلبی به جای دیگری وارد مسابقه شود) بازیکن قلابی، دونده ی غیر مجاز، جانشین، طنین انداز، زنگ زدن

ringer

ringer equivalence number

<hr> معنی : طنین انداز <hr> معانی دیگر : الکترونیک : حلقوى شدن

معنی : طنین انداز معانی دیگر : الکترونیک : حلقوى شدن

ringing

ringing effect

ringing time

ringite

ringless pirn butt

ringwall

ringwoodite

rinia

rinmanite

rinneite

rinnenkarren

rinnental

<hr> معنی : شستشو، با آب پاک کردن، با آب شستن <hr> معانی دیگر : شستشو دادن یا کردن، زیر آب گرفتن، در آب فروکردن، (معمولا بدون صابون و غیره و فقط با آب) شستن، آبشور کردن، (مثلا پس از شستن با صابون) آب کشیدن، (پارچه و غیره را) در رنگ فرو کردن، رزیدن، آبکشی، وضو، آبشوری، (آب یا آبگونه ای که با آن آبشوری می کنند) محلول، آبگونه، مایع، شویه، موشویه، رنگ مو، با اب شستن، با اب پاک کردن

معنی : شستشو، با آب پاک کردن، با آب شستن معانی دیگر : شستشو دادن یا کردن، زیر آب گرفتن، در آب فروکردن، (معمولا بدون صابون و غیره و فقط با آب) شستن، آبشور کردن، (مثلا پس از شستن با صابون) آب کشیدن، (پارچه و غیره را) در رنگ فرو کردن، رزیدن، آبکشی، وضو، آبشوری، (آب یا آبگونه ای که با آن آبشوری می کنند)

rinse

rinse cold

rinse soap

rinse to

rinse warm

<hr> (معمولا جمع)، آبگونه (که با آن چیزی را آبشور می کنند)، مایع شستشو، شویه، محلول، آبمایه، رجوع شود به: dregs

(معمولا جمع)، آبگونه (که با آن چیزی را آبشور می کنند)، مایع شستشو، شویه، محلول، آبمایه، رجوع شود به: dregs

rinsing

rinsing bowl

riojasaurus

riomarinaite

واژه های حرف "r" - دیکشنری تخصصی