دیکشنری تخصصی

ridge push

ridge regression

ridge tillage

ridge waveguide

ridged ice

ridging

ridgling

<hr> معنی : لنگر گاه، بخش، سواری، گردش و مسافرت <hr> معانی دیگر : (برای) سواری، سفری، صندلی دار، سوار شدنی، سواره، (کانادا) حوزه ی انتخاباتی

معنی : لنگر گاه، بخش، سواری، گردش و مسافرت معانی دیگر : (برای) سواری، سفری، صندلی دار، سوار شدنی، سواره، (کانادا) حوزه ی انتخاباتی

riding

riding comfort

riding comfort index or rci or rci or comfort index

riding quality

ridit analysis

ridling

riedenite

riedwyl one sample test

riegel

rieke diagram

riel discontinuity

riemann christoffel tensor

riemann condition

riemann continuation theorem

riemann function of the cauchy pro

riemann function of the cauchy problem

riemann integrable

riemann integral

riemann lebesgue lemma

riemann mapping theorem

riemann non euclidean geometry

riemann roch theorem

riemann space

riemann sphere

riemann stieltjes integral

riemann sum

riemann surface

riemann surfaces

riemann theorem

riemann theta function

riemann zeta function

riemannian christoffel tensor

<hr> هندسه ی ریمان (که با هندسه ی اقلیدسی فرق دارد)

هندسه ی ریمان (که با هندسه ی اقلیدسی فرق دارد)

riemannian geometry

riemannian manifold

riemannian metric

riemanninan manifold

riesz fischer theorem

riesz space

rieter 3 over 5

<hr> معنی : اب جاری در قسمت کم عمق رود، بر زدن <hr> معانی دیگر : (بخش کم ژرفای رودخانه که آب روی آن مواج یا افتان و خیزان می شود) پایابگاه، تنگاب، تنگابگاه، پیچان رود، لرزآبگاه، (امواج کوچک آب هنگام گذر از بخش کم ژرفای رود) لرز آب، آب لرز، (آب پخشان سرند مانندی که با آن طلا را از آب رود یا نهر می گیرند) زرگیر، (از تنگابگاه یا زرگیر) گذراندن یا رد شدن، تنگاب یا زرگیر ساختن، (صفحات کتاب را مثل هنگام بر زدن ورق بازی، خم کردن و از زیر انگشت شست لغزاندن) تند ورق زدن، خمیدگی، کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد

معنی : اب جاری در قسمت کم عمق رود، بر زدن معانی دیگر : (بخش کم ژرفای رودخانه که آب روی آن مواج یا افتان و خیزان می شود) پایابگاه، تنگاب، تنگابگاه، پیچان رود، لرزآبگاه، (امواج کوچک آب هنگام گذر از بخش کم ژرفای رود) لرز آب، آب لرز، (آب پخشان سرند مانندی که با آن طلا را از آب رود یا نهر می گیرند) زرگیر

riffle

riffle sampler

واژه های حرف "r" - دیکشنری تخصصی