دیکشنری تخصصی

rotary tilling

rotary tong

rotary turnstile

rotary valve

rotary vane attenuator

rotary varible differntial transducer

rotary wankel motor

rotatability index

<hr> معنی : قابل گردش، چرخش پذیر، ایش دار <hr> معانی دیگر : چرخش پذیر

معنی : قابل گردش، چرخش پذیر، ایش دار معانی دیگر : چرخش پذیر

rotatable

rotatable design

rotatable loop antenna

rotatable loop radio compass

<hr> معنی : محوری، سیر کردن، چرخ زدن، چرخیدن، چرخاندن، دوران کردن، بر محور خود گردیدن <hr> معانی دیگر : چرخیدن (مانند صفحه ی گرامافون یا چرخ دوچرخه)، دورگشتن، گردیدن، به نوبت یا به طور متناوب روی دادن یا انجام دادن، گشتن، نوبتی کردن، پستایی کردن، دور گرداندن، (به ویژه جام گل) چرخی، چرخدیس، چرخسان

معنی : محوری، سیر کردن، چرخ زدن، چرخیدن، چرخاندن، دوران کردن، بر محور خود گردیدن معانی دیگر : چرخیدن (مانند صفحه ی گرامافون یا چرخ دوچرخه)، دورگشتن، گردیدن، به نوبت یا به طور متناوب روی دادن یا انجام دادن، گشتن، نوبتی کردن، پستایی کردن، دور گرداندن، (به ویژه جام گل) چرخی، چرخدیس، چرخسان

rotate

rotated garnet

<hr> معنی : چرخشی، دورگرد <hr> معانی دیگر : دوار

معنی : چرخشی، دورگرد معانی دیگر : دوار

rotating

rotating blades

rotating core

rotating cut

rotating dipole

rotating disk shutter

rotating joint rotary coupler rotary joint

rotating lens

rotating magnetic amplifier rotary amplifier

rotating memory

rotating mirror

rotating mirror camera

rotating panel

rotating phasor

rotating platform

rotating prism

rotating radio beacon

rotating scale

rotating screen

rotating shutter

rotating sratchers

rotating synchronous motor

rotating traverse

rotating type scanning sonar

rotating vector

<hr> معنی : دوران، چرخش، گردش بدور <hr> معانی دیگر : گردش (به دور خود)، حرکت وضعی، تناوب، پستایش، گاهواری، نوبت، چرخه، رجوع شود به: revolution

معنی : دوران، چرخش، گردش بدور معانی دیگر : گردش (به دور خود)، حرکت وضعی، تناوب، پستایش، گاهواری، نوبت، چرخه، رجوع شود به: revolution

واژه های حرف "r" - دیکشنری تخصصی