دیکشنری تخصصی

scray

<hr> معنی : سنگ ریزه <hr> معانی دیگر : سنگریزه (رجوع شود به: talus)

معنی : سنگ ریزه معانی دیگر : سنگریزه (رجوع شود به: talus)

scree

scree running

scree shoot

<hr> معنی : دریدگی، نوار، درد دل، تکه پاره، باریکه زمین، سخن یا نامه دراز وخسته کننده <hr> معانی دیگر : (سخنرانی یا نوشته) دراز و خسته کننده، ملالت انگیز، (گچکاری و آسفالت و غیره) شمشه، ماله، (سیمان کاری) روکار سیمانی، نوار ه

معنی : دریدگی، نوار، درد دل، تکه پاره، باریکه زمین، سخن یا نامه دراز وخسته کننده معانی دیگر : (سخنرانی یا نوشته) دراز و خسته کننده، ملالت انگیز، (گچکاری و آسفالت و غیره) شمشه، ماله، (سیمان کاری) روکار سیمانی، نوار ه

screed

screeding

screefing

screeing

<hr> معنی : خمار، پرده سینما، صفحه تلویزیون، تور سیمی، تخته حفاظ، پنجره توری دار، سپر، پرده، سرند، غربال، دیوار، الک کردن، روی پرده افکندن، تور سیمی نصب کردن <hr> معانی دیگر : دیواره، دیوار متحرک، پاراوان، تجیر، حفاظ، (مجازی) سپر، حایل، جدا کردن، دیواره بندی کردن، حفظ کردن، پناه دادن، سپر شدن، سرند کردن، بیختن، غربال کردن، صافی کردن، مصاحبه و برگزیدن، (طبق استعداد یا صلاحیت و غیره) انتخاب کردن، (از نقطه نظر ویژه ای) آزمایش کردن، (فیلم یا اسلاید پروژکتور و غیره) بر پرده افکندن، روی پرده ظاهر کردن، (سینما) پرده، (مجازی) سینما، فیلمبرداری، صنعت سینما، (به ویژه بر در و پنجره) توری، پشه گیر، پشه بند، پرویزن، (تلویزیون و کامپیوتر و غیره) صفحه، نمودگر، (ارتش) آرایش پوششی (با کشتی یا لشکریان و غیره)، پوشش، سپر پدافندی، (فیزیک) حفاظ، پاساد، (روانکاوی) استتار، نهانگری، توری دار کردن، تور سیمی زدن (به)، تور سیمی نصب کردن به در وپنجره، روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن

معنی : خمار، پرده سینما، صفحه تلویزیون، تور سیمی، تخته حفاظ، پنجره توری دار، سپر، پرده، سرند، غربال، دیوار، الک کردن، روی پرده افکندن، تور سیمی نصب کردن معانی دیگر : دیواره، دیوار متحرک، پاراوان، تجیر، حفاظ، (مجازی) سپر، حایل، جدا کردن، دیواره بندی کردن، حفظ کردن، پناه دادن، سپر شدن، سرند کردن، بیخت

screen

screen acting

screen art

screen brightness

screen capture

screen credit

screen credits

screen deck

screen direction

screen dump

screen effect

screen font

screen foot

screen generator

screen grid modulation

screen grid screen

screen gride tube

screen hit

screen lacqure

screen luminance

screen mime

screen motion picture

screen pack

screen packs

screen persona

screen pipe

screen play writer

screen position

screen print

screen printing

screen projuction

screen ratio

screen saver

screen saver utility

screen size

screen snapshot

screen stencil

screen television

<hr> آزمایش هنرپیشگی سینما (در مقابل دوربین)

آزمایش هنرپیشگی سینما (در مقابل دوربین)

screen test

screen time

واژه های حرف "s" - دیکشنری تخصصی