دیکشنری تخصصی

safety information

safety joint

<hr> (در معدن و غیره) چراغ ایمنی، چراغ معدن، چراه بی خطر معدن ذغال سنگ، فانوس

(در معدن و غیره) چراغ ایمنی، چراغ معدن، چراه بی خطر معدن ذغال سنگ، فانوس

safety lamp

safety latches

safety margin

safety need

safety of life at sea convention

safety otis valve

safety platform

safety post

safety rope

safety signal

safety stock

safety training

safety trap

safety value

<hr> معنی : دریچه اطمینان <hr> معانی دیگر : دریچه ی اطمینان، شیر ایمنی، سوپاپ خودگشا

معنی : دریچه اطمینان معانی دیگر : دریچه ی اطمینان، شیر ایمنی، سوپاپ خودگشا

safety valve

safety vest

safflorite

<hr> معنی : گاجره، گل رنگ، کافشه، کافیشه <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی: اصفر - گیاه شناسی) کاجیره، کاژیره، کافیشه (carthamus tinctorious از خانواده ی composite که از دانه ی آن روغن خوراکی می گیرند)، رنگیزه یا دارویی که از گل این گیاه می سازند

معنی : گاجره، گل رنگ، کافشه، کافیشه معانی دیگر : (از ریشه ی عربی: اصفر - گیاه شناسی) کاجیره، کاژیره، کافیشه (carthamus tinctorious از خانواده ی composite که از دانه ی آن روغن خوراکی می گیرند)، رنگیزه یا دارویی که از گل این گیاه می سازند

safflower

safflower seed oil

safford electrical in struments

<hr> معنی : زعفران، زعفرانی <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی - گیاه شناسی) زعفران (crocus sativus از خانواده ی iris)، کلاله های خشک کرده ی این گیاه که در خوراک به کار می رود، زعفرانی کردن، زعفران زدن به

معنی : زعفران، زعفرانی معانی دیگر : (از ریشه ی عربی - گیاه شناسی) زعفران (crocus sativus از خانواده ی iris)، کلاله های خشک کرده ی این گیاه که در خوراک به کار می رود، زعفرانی کردن، زعفران زدن به

saffron

saframine

saftey

safty face shield

safty factor

safty valve

<hr> معنی : خم شدن، از وسط خم شدن، شکم دادن، اویزان شدن، صعیف شدن <hr> معانی دیگر : گود افتادن، کیس کردن، فرورفتگی پیدا کردن، شل شدن، سست شدن، نشست کردن، تنزل کردن (به ویژه قیمت یا علاقه)، افت کردن، (کشتی) با باد حرکت کردن، شکم دادگی، سستی، فرو نشستن

معنی : خم شدن، از وسط خم شدن، شکم دادن، اویزان شدن، صعیف شدن معانی دیگر : گود افتادن، کیس کردن، فرورفتگی پیدا کردن، شل شدن، سست شدن، نشست کردن، تنزل کردن (به ویژه قیمت یا علاقه)، افت کردن، (کشتی) با باد حرکت کردن، شکم دادگی، سستی، فرو نشستن

sag bar

sag correction

sag curve

sag pipe

sag pond or sag ponds or sag ponds

sag rod

sag structure

sag vertical curve

sagarmatha

<hr> معنی : عاقل، مریم گلی، حکیم، سلوی، بافراست، عاقل، بصیر، فکور، دانا <hr> معانی دیگر : زیرکانه، عاقلانه، خردمندانه، فرزانه وار، کهبد، هشمند، (مهجور) باوقار، سنگین و رنگین، جدی، پیرانه، (گیاه شناسی)، مرموک، مریمی، سالومی (جنس salvia از خانواده ی mint به ویژه s.splendens یا scarlet sage که گل های سرخ می دهد و s.officinalis یا garden sage که برگ خوشبو دارد)

معنی : عاقل، مریم گلی، حکیم، سلوی، بافراست، عاقل، بصیر، فکور، دانا معانی دیگر : زیرکانه، عاقلانه، خردمندانه، فرزانه وار، کهبد، هشمند، (مهجور) باوقار، سنگین و رنگین، جدی، پیرانه، (گیاه شناسی)، مرموک، مریمی، سالومی (جنس salvia از خانواده ی mint به ویژه s.splendens یا scarlet sage که گل های سرخ می دهد 

sage

sagenetic quartz

sagenite

sagging

sagging bending moment

sagging moment

sagitta

<hr> معنی : سهمی، شبیه سهم یا تیر و کمان، وابسته به درز سهمی جمجمه <hr> معانی دیگر : وابسته به یا همانند پیکان یا سرتیر، پیکان مانند، تیرسان، پیکانی، خدنگ مانند، خدنگی

معنی : سهمی، شبیه سهم یا تیر و کمان، وابسته به درز سهمی جمجمه معانی دیگر : وابسته به یا همانند پیکان یا سرتیر، پیکان مانند، تیرسان، پیکانی، خدنگ مانند، خدنگی

واژه های حرف "s" - دیکشنری تخصصی