دیکشنری تخصصی

<hr> <b>معنی</b> : لحظه، ثانیه، مجدد، دومی، دوم، دوم شدن، درجه دوم بودن، پشتیبانی کردن، تایید کردن، ثانی، ثانوی <hr> <b>معانی دیگر</b> : دومین، دومی (2nd و 2d هم می نویسند)، دمک، آن، در میان، متناوب، دست دوم، وا خورده، درجه دو، عیب دار، جنس وسط، (اتومبیل) دنده دو، (جمع - خوراک) پرس دوم، پرس مجدد، خوراک دوباره، یاوری کردن، کمک کردن، وردست شدن، یاری کردن، تشویق کردن، ترغیب کردن، قوت قلب دادن، (در جلساتی که طبق اصول پارلمانی اداره می شوند - نامزدی یا پیشنهاد و غیره ی کسی را) تایید کردن، بانی دوم شدن، نفر دوم، رتبه ی دوم، دومین نفر (در مسابقه یا انتخابات و غیره)، (مکالمه - پس از ((اولا))) ثانیا، دوما، درثانی، (موسیقی) زیرتر، با صدای زیرتر، (جمع) آرد سرند نشده، آرد سبوس دار، آرد زبره، (جمع) نان زبره، نان سبوس دار، (دوئل یا مشت زنی) شرکت کننده، دوئل کننده، کشتی گیرنده، دوباره، از نو، (افسر ارتش را) از خدمت عادی به خدمت ویژه یا غیر نظامی منتقل کردن، (به کارمند) ماموریت موقت دادن، یک شصتم دقیقه، دومین بار

معنی : لحظه، ثانیه، مجدد، دومی، دوم، دوم شدن، درجه دوم بودن، پشتیبانی کردن، تایید کردن، ثانی، ثانوی معانی دیگر : دومین، دومی (2nd و 2d هم می نویسند)، دمک، آن، در میان، متناوب، دست دوم، وا خورده، درجه دو، عیب دار، جنس وسط، (اتومبیل) دنده دو، (جمع - خوراک) پرس دوم، پرس مجدد، خوراک دوباره، یاوری کردن، 

second

second a climb

second assistant cameraman

second attacker

second best optimization

second bottom

second boundary value problem

second braeker card

second breakdown

second cameraman

second cameraman assistant

second channel interference

second combing

second coordinate

second curvature

second defender

second degree

second degree cruve

second degree equation

second derivative

second derivative test

second detector

second diagonal

second dual

second filial generation

second fixing bath

second foot

second foot day

second foot per square mile

second fundamental form of a hypersuface

second fundamental form of a hypersurface

second generation computers

second generation or 2g or 2g or second generation

second half

<hr> (عقربه) ثانیه شمار (در برابر: دقیقه شمار minute hand)، غیر مستقیم، دست دوم، نیم دار، کار کردن، مستعمل، عاریه، غیر مستقیم، از منابع ثانوی، غیر موثق، (کالا و غیره) مستعمل، کار کرده، دست دوم، ثانیه شمار

(عقربه) ثانیه شمار (در برابر: دقیقه شمار minute hand)، غیر مستقیم، دست دوم، نیم دار، کار کردن، مستعمل، عاریه، غیر مستقیم، از منابع ثانوی، غیر موثق، (کالا و غیره) مستعمل، کار کرده، دست دوم، ثانیه شمار

واژه های حرف "s" - دیکشنری تخصصی